{شعر} همان نغمهای {است} که روح را بر آن میدارد که به خویشتن در شود. (دانته) دنیای شعر به روایتی همانا برپایی «اضطرات جان» و راهی برای رسیدن به معصومیتی تام و تمام در حوزه «زبان دیگر» و آوازهای روشن خیال در بستر حادثههایی پر از رنگ و پر از رویاهای خاموشی و سرشار از سکوت آدمی است! در این چشمانداز، شاعران به درون متنی پا می گذارند، که دستمایه اولیه آن را واژههایی از جنس «زیستن» و شکلی از بیداری «اشیا» در بر گرفتهاند. لذا شاعر امروز در برابر واقعیتهای عریانی به پا ایستاده است، که در آن نبض «بیداری» و «بیداد» در تقابل هم میزنند و حضور مستمر کلمات بر این عرصه، کنشها و واکنشهای آدمی را به تصویرمیکشند. گفتنی است که «تفرد» و خود بودن، اهنگ و حرکت واژهها را به سمت شاعر جهت میبخشند و موقعیتهای تازهای را بر محور «شکل عاطفهها» شکل میدهند. در نتیجه، کلمات برای واگویی خود به گستره زبان راه پیدا میکنند. شکی نیست که شاعران امروز سعی دارند به ظرفیتها و سرچشمههای «دلالتهای زبانی» نزدیک و نزدیکتر شوند، تا از این رهگذر، مکاشفه تازهای در جهان کلمات صورت پذیرد. بنابراین در واپسین نگاه، این شاعر است که به هزار انگیزه متفاوت، نقاب از چهره واژهها برمیدارد و برای برجستهسازی کلمات معطل، بر طبل زبان میکوید.
این کتاب دربرگیرنده سیزده نوشتار در زمینه نظریه شعر است. عناوین برخی از نوشتارها بدین ترتیب است: ترجمه شعر، شعر از نظر ابن سینا، ویژگیهای صور خیال در اشعار مولانا، بررسی گونههای تکرار از دیدگاه ساختارگرایی در اشعار فرخی، شعر از نظر مولانا عبدالرحمن جامی، شرحهای فن شعر ارسطو و مقایسه آنها، جبلی غرجستانی و بعضی از ویژگیهای شعر او، صور خیال در اشعار رودکی و .... .
فصل اول این دفتر به کلیاتی در باب آشنایی با تفکر اروپایی اختصاص داده شده است و در فصل فلسفه هم به چگونگی بسط فلسفه اسلامی پرداخته است. از عناوین دیگر این فهرست میتوان به: شرقشناسی و بحران تفکر در ایران؛ وضع ما در برابر تاریخ غرب؛ وضع فلسفه در روزگار ما و وضع کنونی زبان فارسی اشاره شده است.
برای رسیدن به شاملو، هیچ بهانهای جز «شعر» لازم نیست. کافی است در فضای روایتاش بنشینی، اندکی با واژگانش کلنجار روی و آن گاه بر بنیاد شگردهای زبانیاش به قلمرو شعر، پا بگذاری و مسیر ذهن و زبانش را دنبال کنی و سپس گوش بسپاری به بازتاب فضاهای اسطورهای، نگاههای حماسی، نگرشهای مدرن و موقعیتهای توفانی که به زودی تو را به جایگاهی از بودن و نبودن میکشاند. زبان شاعرانه همراه با فرصتهایی از جهانبینی و زیباییشناسی، حرکت معرفتی را در چشمانداز مخاطبان، مهیا میکند.
در مجموعه «اعتراف میکنم» همه چیز بر حول محور اتفاقهایی ساده شکل میگیرد و شاعر در گسستی دائمی و عمیق از چشمانداز خاطرههای ریز و درشت به «اعتراف» یک زندگی مینشیند و پردههای واقعیتها را کنار میزند و در برابر مخاطبی ناشناس از زیستنی پر شتاب سخن میگوید. همه قلمروهای شاعرانگی از ادامهای مرموز و از متن زندگیای به ظاهر آرام، اما با درونی آشوبزده، از تخریب «پردهای که بیپنجره بود» حدیثی تازه میگوید، و شاعر درست در این فرصت به مرور خویش درآمده است.