ساخت ادبیات در بستر واژهها، نتیجه ناچاری از حضور اندیشه و زبان در وجود انسان است. در واقع وقتی مسئولیت این دو بر دوش ماست، گریزی از برونریزی چیزی به نام متن نیست. متن شعر نیز، چه در گاه خوانش، در تقابل با شکل یافتگی فکر است که موجودیت مییابد. اینها همه یک چیز را در ذهن من میآفریند و آن آدمیزادگی شعر چه در درون و چه در برون است. شعر شمس لنگرودی به طور کاملا روشنی از یک نهاد انسانی برخوردار است و برای بروز آن تاکید میکند که از زبان آدمیزاد، استفاده کند. زبان آدمیزاد یعنی زبان بیتعلق و بیآویزه که آدم با آدم به کار میبرد برای آن که ادبیاتی بینشان ساخته شود. شمس مثل یک انسان نخستین، از آسیبهای رفتار مدرنیزه انسان، بهتزده و رنجور میشود و این را حتی با سادگی زبان و شعر خویش نیز فریاد میزند. او در اغلب موارد بهت و رنج یاد شده را با فیزیک معنایی دلتنگی و نوستالژی، ملموس میکند.
یکی از شیوههای ابراز نظر در مورد قدرت و نظام سیاسی در دوره پهلوی دوم، سرودن شعر بود. از آنجایی که اختناق حاکم بر جامعه اجازه اعتراض و اظهارنظر صریح را نمیداد، بسیاری از افراد با استفاده از صنایع ادبی، چون کنایه، ایهام و ... در قالب شعر مخالفت خویش را با وضعیت موجود اعلام میکردند. از طرف دیگر تعدادی از طرفداران رژیم پهلوی نیز به وسیله شعر به تعریف از این رژیم میپرداختند. این کتاب اشعار مخالفین و موافقین رژیم پهلوی را با توجه به مبانی فکری آنها مطرح کرده و مضامین و معانی هرکدام را مورد بحث قرار داده است.
این کتاب دو هدف را دنبال میکند؛ استخراج کلمهها و ترکیبهای تازه و بکر از لابلای اشعار شاعران بزرگ معاصر فارسی که در این بخش نگارنده تلاش کرده حجم بزرگی از خلاقیتها و آفرینشهای زبانی شاعر را در قالب واژهنامهای اختصاصی ارائه کند. هدف دوم آن است که این فرهنگ میتواند تا حد زیادی مواد و مصالح لازم را برای بررسیهای ادبی و زبانشناسی در حوزههای گوناگون سبکشناسی و نقد ادبی درباره شاعر و ادبیات معاصر فراهم آورد. این کتاب فرهنگ اشعار فروغ فرخزاد است که نویسنده کوشیده این دو هدف را در آن دنبال کند.