علیخان قاجاردولو ملقب به ظهیرالدوله از رجال روشنفکر و خوش نام دربار ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه، محمدعلیشاه و احمدشاه قاجار است. اودر 16 ربیع الاول سال 1281 هجری قمری در شب تولد پیامبر(ص) مطابق با 29 مردادماه 1243 در جمال آباد شمیران به دنیا آمد. علیخان بعد از فوت پدرش محمد ناصر خان ظهیرالدوله درسال 1294 در 14 سالگی علاوه بر دریافت لقب پدر، منصب وی را هم که وزارت دربار یا ایشیک آغاسی باشی بود از شاه دریافت کرد و بجای پدر نشست. زمانی که 16 ساله شد به امر ناصرالدین شاه با دختر او فروغ الدوله(تومان آغا) که 2 سال از او بزرگ تر بود ازدواج کرد و داماد شاه شد. ظهیرالدوله بعد از مرگ ناصرالدین شاه در سال 1313 قمری تا پایان حکومت قاجار جمعا 12 بار به حکومت های مختلف نواحی ایران چون همدان، کرمانشاه، مازندران، گیلان و تهران منصوب شد. او مورد توجه و اعتماد ناصرالدین شاه بود و به نقل از محمدحسن خان گویند زماني که بیش از 23 سال نداشته بعد از ملاقات با صفی علیشاه اصفهانی، عارف وقت، به مسلک درویشان نعمت اللهی درمی آید و به اصطلاح درویشی را بر توانگری اختیار می کند و از آن به بعد لقب درباری را از خود بر می دارد و به جای ظهیرالدوله خود را صفاعلی می نامد و احوال و دارائیهای خود را نیز به مستمندان می بخشد. شیوه او در حکومت برخلاف اکثر رجال آن روزگار که به روش فئودالی و ظلم و جور و گرسنه نگاه داشتن مردم بوده همواره با عطوفت و مهربانی ذکر شده و ازاین رو درمیان مردم و علمای آن روز جایگاه والائی داشته است. ظهیرالدوله در انقلاب مشروطه از طرفداران اصلاحات و تأسیس مجلس بوده و اولین مجلس شورای مردمی را در همدان قبل از مجلس شورای ملی تأسیس کرد و از نمایندگان اصناف و پیشه وران برای اداره شهر دعوت کرد. محمدعلیشاه همزمان با به توپ بستن مجلس، خانه و خانقاه او را كه مكان مبارزين بود نیز در تهران به توپ بست و ویران کرد. ظهیرالدوله مردی خوش طبع و شاعر و هنرمند نیز بوده است و اشعاری زیبا و آثاری ادیبانه از او به یادگار مانده است. وي از مشوقان هنر بوده و انجمن اخوت به رياست وي اولين سازمان رسمي در 130 سال پيش بوده كه اولين كنسرت ها و سالت هاي هنر مثل گالري هاي نقاشي و عكاسي را در كشور داير كرد. او بسیاری از سیاستمداران را در زمانی که خلآ احزاب در ایران وجود داشت به انجمن اخوت جذب کرد ودر واقع در برابر احزاب فرنگی نمونه ایرانی خانه احزاب را تشکیل داد. انجمن اخوت همواره با تشکیل مجالس سیاسی-عرفانی و هنری در تبلیغ آزادی خواهی خصوصا در جنبس مشروطه می کوشید. ظهیرالدوله همچنین موسيقيداني برجسته بود و سازهاي ويولون و پيانو را به خوبي مي نواخت و در مساقرت به فرانسه به همراه مظفرالدين شاه كنسرتي نيز در حضور پادشاه فرانسه اجرا كرد و صفحاتي نيز پُر كرده كه اكنون در دست نيست، گویند پیش درآمد و رنگ و تصنیف از ابداعات او در کنسرت های انجمن اخوت بوده که توسط درویش خان اجرا می شده است. و نیز نقل است تصنیف معروف بت چین را او ساخته است. ازاو نمايشنامه هايي انتقادی نيز روايت كرده اند كه در دوران مشروطه موجبات خشم محمد عليشاه شده بود. فوت او در 24 ذیقعده سال 1342 قمری مطابق با 8 تیرماه 1303 هجری شمسی در جمال آباد شمیران اتفاق افتاد و بنا به وصیت خودش او را در مزرعه ای زیر یک درخت در نزدیکی امامزاده قاسم شمیران دفن نمودند که از آن به بعد بسیاری از اهالی هنر و رجال سیاسی بنا به وصیت خود در کنار ظهیرالدوله دفن شدند. این قبرستان اکنون آرامگاه بسیاری از هنرمندان و رجال سیاسی است. از آثار اوست: دیوان شعر، چند رساله منظوم بهنامهای سبحه ی صفا، رعناو زیبا، مجمعالطوار و یاداشتهای او در باب انقلاب مشروطیت نیز متضمن نکات دقیقی است.
برای ترجمه اشعار، شعرها به تمامی از متن اصلی آنها به زبان آلمانی به فارسی برگردانده شده است. شیوه مترجم بدانگونه بوده است که جوهر کلام شاعر در قالب شعر فارسی ریخته شود. و این او را ناگزیر کرده که ضمن وفاداری به متن اصلی تغییراتی را متناسب با شعر فارسی بپذیرد. زیرا اگر شعر شاعران غیرفارسی را عینا واژه به واژه به فارسی برگردانیم چیزی خواهد شد خشک و چه بسا که زیبایی کلام شاعر و گاه حتی خود مفهوم نیز در ترجمه رنگ خواهد باخت...
مجموعه شعر چهل کلید سروده سیاوش کسرایی است. او در سال ۱۳۰۵ در اصفهان متولد شد. وی سرودن شعر را از جوانی آغاز کرد.بسیار زود به همراه خانواده اش به پایتخت آمد. او در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درس خواند و علاوه بر فعالیتهای ادبی و سرودن شعر، عمری را به تکاپوهای سیاسی (حزب توده ایران) گذراند. اما سرانجام، ناگزیر از مهاجرت شد و دوازده سال پایانی زندگی اش را ابتدا در کابل و سپس در مسکو بسر برد. وی سالهای پایانی عمر خویش را دور از کشور خود و در تبعید در اتریش و شوروی گذراند؛ وی در سال ۱۳۷۴ به دلیل بیماری قلبی در وین، پایتخت اتریش در سن ۶۹ سالگی بر اثر بیماری ذات الریه زندگی را بدرود گفت و در گورستان مرکزی وین (بخش هنرمندان) به خاک سپرده شد.
در این کتاب شرح حال پانزده تن از قربانیان مطبوعات آمده که در راه ابراز عقیده و به عنوان روزنامهنگار سرباختهاند. نام «مرگ ستارگان» هم که برای این کتاب انتخاب شده، بدان دلیل بوده که نویسندگان چون چراغ هدایت راهنمای اجتماعاند و همچون ستاره نورافشانی میکنند. در ابتدای کتاب مقدمهای درباره روزنامهنویسی فارسی و اولین، دومین و سومین تحصن روزنامهنگاران آمده و سپس به ترتیب به شرح حال این افراد پرداخته شده است: سیدحسین فاطمی، سیداحمد کسروی تبریزی، شیخ محمد خیابانی، احمد دهقان، تقی ارانی، احمد آرامش، سلطانالعلمای خراسانی، امیرمختار کریمپورشیرازی، میرزاجهانگیرخان شیرازی، محمد فرخی یزدی، عبدالحمید ثقفی، سیدمحمدرضا میرزاده عشقی، علیاکبر داور، محمد مسعود قمی و میرزا یحیی واعظ قزوینی.
جلال الدین محمد بن عبدالله منجم یزدی (وفات 1029 قمری) از منجمان معروف دربار شاه عباس اول صفوی، مردی ادیب، منشی و مورخ شناخته می شد. تاریخ عباسی یا روزنامه ملاجلال اطلاعات مفیدی از دوران شاه اسماعیل دوم، سلطان محمد خدابنده و شاه عباس اول ارائه می کند. تاریخ عباسی دیباچه و عنوانی ندارد و در نسخه ای از آن که در کتابخانه ملی موجود است، نام کتاب روزنامه ملاجلال در احوال شاه عباس ذکر شده است. این کتاب شامل حوادث تاریخ صفویان از مرگ شاه طهماسب یکم، کشته شدن حیدر میرزا و رخدادهای پس از آن، مرگ شاه اسماعیل دوم و رویدادهای بعد از درگذشت او، حوادث دوره شاه محمد خدابنده و اتفاقات زمان شاه عباس اول می باشد. تاکنون از این کتاب سه نسخه خطی یافت شده است که در کتابخانه ملی تهران، کتابخانه حاج حسین آقا ملک و کتابخانه ملی پاریس نگهداری می شوند. نسخه پیش رو به کوشش سیف الله وحیدنیا در سال 1366 توسط انتشارات وحید در دسترس علاقمندان قرار گرفت.