عبدالباقی گولپینارلی (1402 - 1317 ق) نویسنده و محقق پرکار ترکیه است که از محضر استادان بزرگی در حوزه علمیه جامع فاتح بهره برده و از دانشگاه آنکارا مدرک دکترای خود را کسب کرده است. این کتاب او، در چهار بخش تدوین شده که هر یک فصولی را شامل می شود. پیشگفتار، زندگانی مولانا، آمادگی و طغیان در حیات او، دوران آرامش در حیات وی، دوره کمال در حیات او و وفات مولانا، سرفصل های بخش اول را تشکیل می دهد. بخش دوم نیز شامل فصل های تصوف، وحدت وجود و تصوف از دیدگاه مولاناست. تحول در مولانا، ویژگی های شخصیتی او و مولانا و معاصرین وی فصل های بخش سوم و شعر از دیدگاه مولانا و آثار مولانا مطالب بخش چهارم این کتاب را تشکیل می دهد. ترجمه این کتاب را توفیق سبحانی از روی چاپ سوم این کتاب انجام داده است. مترجم تلاش کرده که عبارات و اشعار منقول فارسی و عربی را به نسخه مستند ارجاع دهد. وی در املای کلماتی که در منابع جغرافیایی به چند صورت آمده، از منابع مشهور از جمله قابوس الاعلام بهره برده است. همچنین در ضبط نام کتب، از نام های انتخابی نویسنده تبعیت کرده و در ترجمه این کتاب زحمات زیادی را متحمل شده است. این ترجمه در سال 1363 شمسی اولین بار به زیور طبع آراسته شد و کتاب حاضر چاپ سوم آن است.
در دوران پیروزی انقلاب اسلامی ایران این توفیق را یافته ایم که شهرداران و مسئولان خدمات به مردم، در کلیه سطوح لشکری و کشوری فراتر از وظایف عادی خود، گامهایی در راه اعتلای فرهنگ و اندیشه جامعه بر می دارند و با تلاشهای مناسب علمی و هنری، ایران را در جهان و در مقابل تاریخ سرافراز می کنند. امروز شایسته آن است که در روند تفکرات اسلامی و انقلابی ایران انسانهای لایق و برجسته تاریخ این مرز و بوم را به نسل خودمان و به جهانیان بشناسانیم و با برگزاری یادبودها و نوشتن مقاله و تهیه فیلمها بدین وسیله توطئه های امپریالیسم را در رابطه با محو فرهنگ جهان سوم خنثی نماییم؛ این خود انقلابی است در مسیر انقلاب اسلامی ایران......موضوع کتاب حاضر رجال اصفهان در علم و عرفان و ادب و هنر است که شامل رجال فقه و حدیث و تفسیر، رجال حکمت و فلسفه و عرفان و تصوف است و توسط سیدمحمدباقر کتابی تالیف شده است.
کتاب حاضر تالیف امیرکمال الدین حسین بن مولانا شهاب الدین اسمعیل طبسی گازرگاهی هروی از عارفان و صوفیان و شاعران درجه دوم قرن نهم هجری قمری است که به غلط تالیف آن را به سلطان حسین بایقرا فرمانروای هنرپرور تیموری نسبت داده اند، الا اینکه یا مولف در تالیف آن سفارش و سلیقه خاص سلطان حسین را مدّنظر داشته و آن را به نام وی پرداخته و یا اینکه دیگران تالیف آن را به خطا به سلطان حسین نسبت داده اند. مجالس العشاق را نمی توان از جهت تاریخ مورد بررسی قرار داد و بر آن ارزش و اعتباری قائل شد تنها وجهی که می شود بر آن داد این است که نویسنده سعی کرده ضمن سود بردن از شایعات سائره در باب آثار ادبی ادبا و شعرا، چاشنی زیباشناختی را بر آن بیفزاید، لذا مجالس العشاق نوعی تفسیر ادبی است، و چون از منظر فلسفی – زیباشناختی به مسئله عشق می نگرد، عجیب نیست که پا از محدوده شریعت مرسوم فراتر بگذارد و در نتیجه حتی بعضی پیغمبران و معصومین را هم جزء قهرمانان داستان خود قرار بدهد...
مولف در این کتاب (ادبیات ترک) ادبیات دیوانی ترک را به محک نقد زده و بر نکتههایی از آن ادبیات دست گذاشته است که ادبیات ایران و عرب هم نمیتواند در بر بگیرد چرا که ادبیات دیوانی اصطلاحا به آن شاخه از ادبیات اطلاق شده است که بعد از قرن پنجم هجری تحت نفوذ ادبیات ایران و عرب، مخصوصا قوالب شعری، مضامین، عروض، صور خیال و لغات و ترکیبات ادب ایرانی پایهگذاری شده و از قرن هفتم هجری به بعد رواج پیدا کرده و در قرن دهم هجری به اوج خود رسیده است و در قرن نوزدهم با پیدا شدن ادبیات تنظیمات تقریبا از میان رفته است. بسیاری از مطالب عنوان شده در این کتاب با آنکه در نقد و بررسی ادبیات ترکیه است، اما مصداق بسیاری از آرای مولف در ادب فارسی را هم شامل میشود.
حروفیه، پیروان فضلاللّه نعیمیاسترآبادی و جنبشی سیاسی ـ اجتماعی با عناصری از تصوف ، باطنیگری ، آموزشهای اسماعیلیان و غالیان در اواخر سده هشتم است. حروفیان بر فرهنگ و هنر و اوضاع اجتماعی و سیاسی عثمانیان تأثیر عمیقی گذاشتند و بهویژه در بین مردم سرزمینهای بالکان ، که تازه مسلمان شده بودند، طرفدارانی یافتند. برخی دولتمردان و شاعران عثمانی از این نهضت تأثیر گرفتند، از جمله شاعرانی چون ساری عبداللّه چلبی، تمنایی و محییالدین ابدال و شاعر و مورخ علی مصطفیافندی گلیبولیلی. ...چنانکه در منابع حروفیه آمده است، فضلالله پس از این دوره به تبریز رفت و در آنجا نیز با تعبیر رؤیاهای مردم، به تدریج به دستگاه جلایریان راه یافت و طاقیهای را که خود متبرک کرده بود، به سلطان اویس بن حسن جلایری داد. بنابر این منابع، چنین به نظر میرسد که در حدود سال 788ق/1386م در رؤیایی، نخست اسرار حروف مقطعۀ قرآنکریم بر او آشکار شد و سپس در اثر تجلی حق بر وی در تبریز، اسرار و حقایق هستی، مقامات پیامبران، و معانی باطنی شعائر و مناسک اسلامی را دریافت؛ واقعهای که در منابع حروفی از آن به «نزول هست موجودات بر ضمیر فضل»، «ظهور کبریا»، و «ظهور و بروز» یاد میشود. فضلالله ظاهراً در همان سال نوشتن کتاب جاویدان نامۀ خود را آغاز کرد