جورج برنارد شاو ايرلندي، يكي از نخستين نويسندگاني است كه مقوله باز آفريني تاريخي را به شكلي متفاوت از هم انديشان معاصر و پيش از خود، در درامهاي تاريخي قرن بيستم به تصوير ميكشد و رويكرد چالش برانگيزتري نسبت به سنت دستيازي به تاريخ در راستاي پردازش داستاني نمايشي ارائه ميدهد. در اين راستا نگاه شاو به فلسفه تاريخ در دهه 1920، با نمايشنامه ژان قديس، به اوج بلوغ خود ميرسد و شباهت نزديكي با انديشه فلسفي فردريش ويلهلم هگل، فيلسوف آلماني قرن نوزدهم، و رويكرد او به روند تكاملي فلسفه تاريخ غرب پيدا ميكند. در اين مقاله تلاش شده است تا نمايشنامه ژان قديس از منظر فلسفه تاريخ هگل كه در فلسفه حق و فلسفه تاريخ او آمده، تحليل شده و با استناد به متون نگارشي اين دو نويسنده، هماننديهاي آنان در ارائه نگاهي ايدهآل گرايانه و پوزيتيويستي به مقوله تاريخ ارائه شود.
برای معارف ریاضی در ایران باستان، و نیز تمدن ایران در دورانهای بعدی دو سرچشمه اصلی می توان قائل شد. یکی از این دو منبع، تمدنهای کهنی بوده است که از چندین هزار سال پیش از میلاد در شوش و سومر وجود داشته و در علوم ریاضی، هندسه و نجوم بسی غنی بوده اند. چنانچه از منظری جامع به تمدن ایران باستان بنگریم این منبع در واقع سر چشمه ای بومی است و بنابراین ریشه ای در بطن تمدن ایرانی محسوب تواند شد. منبع دیگر که در بسیاری تواریخ به نام سنتهای ریاضی هندی نامیده شده نیز در واقع به گونه ای مرتبط با فرهنگ ایران و دارای وجوه اشتراک قوی با ریشه های تمدن در ایران. زمین است. این پیوستگی را اقوام آریایی که به ایران آمدند و شاخه ای از آنها در حدود ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد به هند رفتند تأمین نمودند. سنتهای برهمنی درهند در واقع همان سنتهای آریایی است زیرا که برهمنان طبقه اول از سیستم طبقاتی هند و آریایی محسوب می شده اند. معارف کهن در ریاضیات از این دو سر چشمه جریان یافت و پهنه فرهنگ ریاضی در ایران باستان را مشروب کرد و نهالهایی از آن را به ثمر نشاند. در سرزمین شوش، از حدود چهار هزار سال پیش از میلاد، تمدنهایی بر پا بوده و میان آن فرهنگها با فرهنگ….
کتاب حاضر نخستین جلد از مجموعهای است که به بررسی تاریخ علم و فناوری در ایران میپردازد. تاریخ علم در ایران نسبت به بسیاری از وجوه فرهنگی تمدن ایرانی هنوز به گونهای شایسته، بررسی و تنظیم نشده و آثار مستندی در این زمینه تدوین نشده است. بنابراین بازشناسی و شناساندن این عنصر مهم از فرهنگ، موجب میشود که پیوند آن با دیگر وجوه فرهنگ ایران و نیز نقش آن در عرصه تمدن جهان آشکار شود. در نگارش این مجموعه از اندیشهها، نوشتهها، گفتارها و همکاریهای بسیار استفاده شده است.
مکتب ادبیات تطبیقی فرانسه با تأکید بر تفاوتهای زبانی و ملی بیشتردر تلاش بوده است تا تأثیر ادبیات کشوری را بر ادبیات کشوری دیگر در بستری تاریخی بررسی کند. از سوی دیگر، مکتب امریکایی ، با تغییر نگرش به سؤالات اصلی این حوزه کوشیده است دامنه مطالعات را از حوزه ادبیات صرف به دیگر حوزههای فکری بکشاند و مجال بیشتری را برای پژوهشهای سنجشی فراهم آورد. این پژوهش در صدد است تا ضمن بررسی محدودیتهای مکتب فرانسه نشان دهد چگونه با تلفیق معیارهای نقد کهنالگویی و قابلیتهای مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی میتوان دو حوزۀ نقد و ادبیات تطبیقی را ـ اگر بتوان آنها را دو حوزه متفاوت نامید ـ وارد تعاملی کارآمد و سازنده کرد؛ تعاملی که ضمن تلاش برای رفع کاستیهای حوزهای خاص، سعی دارد با استفاده از دامنه شمول بالای مضمون کهنالگو، ادبیات را با دیگر حوزههای تفکر بشری پیوند دهد. این نوع بررسیهای بین رشتهای میتواند از کاستیهای احتمالی پژوهشهای تکساحتی بکاهد و قابلیتهای اَشکال مختلف کهنالگو را در این نوع مطالعات نشان دهد. به منظور ارائه مدلی عملی، مقاله سپس با تمرکز بر کهنالگوی سایه به بررسی تطبیقی بخشی از دو حماسه بیوولف و گیلگمش میپردازد. در پایان نیز کهنالگوی سفر قهرمان به عنوان نمونهای از کهن الگوهای ساختاری به اختصار مورد بحث و نقد قرار میگیرد.
ارزش احساسات و نامههای همسایه (1318، 1334) دو اثر نیما یوشیج در گستره نقد ادبی است که در آنها به تبیین اصول و کیفیت شعر نو میپردازد. در این دو اثر، نیما نشان میدهد که چگونه شعر نو به لحاظ رویکرد ساختاری و زبانی از همتایان کلاسیک خود فاصله میگیرد و طرحی نو در میاندازد. در نگاه اول، به نظر میرسد که شعر نیمایی، به دلیل واکنشی انقلابی و ساختارشکنانه نسبت به شعر کلاسیک، از بنیانهای شعر قدیم فاصلهای پرنشدنی و جبرانناپذیر میگیرد. مقاله حاضر تلاش میکند با نگاهی تظبیقی به آراء دو شاعر انگلیسی ویلیام وردزورت و تی. اس. الیوت (که به ترتیب نمایندگان مکتب رمانتیسم و کلاسیسیسم در انگلستان هستند)، و مقایسه نظرات آنان را با آراء نیما در دو اثر یادشده، نشان دهد که نوآوری رمانتیکگونه و قدمت کلاسیک وار در شعر و نقد نیمایی همزیستی مسالمتآمیزی دارند.