معابد بودايي بلخ و نقش سر بودا بر سکههاي پيروز ساساني حاکي از نفوذ آيين بودا در خراسان، يکي از خاستگاههاي تصوف است. همجواري و رفت و آمدهاي پياپي ميان سرزمينهاي اسلامي و مناطق بودايي نشين، در روزگاران پس از اسلام نيز سبب انتقال و ورود آداب و مناسک بودايي به تفکر و آداب و رسوم صوفيه اين مناطق شد. از نمونههاي اين تاثيرپذيري، روايت خراساني داستان ابراهيم ادهم است که نشان ميدهد پردازندگان آن به سبب همجواري خراسان با هند و سرزمينهاي بودايي نشين، از سرگذشت بودا و باورهاي بودايي الگو گرفتهاند. در اين مقاله سعي شده پس از آوردن روايتهاي شامي و خراساني اين داستان، از راه بررسي مقايسهاي و آوردن نمونههايي از مشابهتهاي عناصر اين روايت مانند بيخانماني، عبادت در غار و پرهيز از خوردن گوشت و مطابقت با ادبيات جاته که و آداب و باورهاي بودايي، اين الگوپذيري نشان داده شود.
مولف در مقدمه کتاب میگوید: " شرح زندگانی ابراهیم ادهم و بزرگانی دیگر از قبیل او به تمامی و کامل در جایی منعکس نیست. هرچه درباره ایشان اینجا و آنجا بوده، گرد آمده و اینها قرائن و شواهدی بوده است که با استفاده از آن، سعی شده بخشی از زندگانی او، با رشته ای داستانی به هم بپیوندد. و انشاالله تاثیری را که باید بگذارد"
حاج میرزاحسن اصفهانی، ملقب به صفی علیشاه از مشهورترین مشایخ و بزرگان متصوفه در اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری و از جمله فضلا و علما و بزرگان عرفاء سلسله نعمتاللهی بود. وی که شاعری توانا و عارفی مطلع بود، نخست از جمله مریدان منور علیشاه شیرازی، قطب سلسله نعمت اللهی محسوب میشد، اما پس از اینکه به نمایندگی از وی به تهران مهاجرت کرد و مدتی در این شهر اقامت نمود، خود رأساً ادعای قطبیت کرد و سلسله صفی علیشاهی را بنیان نهاد... سوگند خورده ایم بموی تو بارها تا بگذریم در غمت از اختیارها گفتم که دل بزلف تو گیرد مگر قرار زان بیخبر که داده بیاد او قرارها داند کسی که روزش از آنطره گشته شام بر عاشقان گذشته چسان روزگارها