در زبان روسي، صفتهاي کوتاه در کنار صفتهاي بلند، به عنوان گونهاي از صفتهاي بلند به کار ميروند. گاه کاربرد يکي از اين صفتها به استفاده از ديگري ترجيح داده ميشود و علت اين ترجيح، با مسائلي متفاوت همچون سبک، معنا، نقش در جمله، تغييرپذيري و يا تغييرناپذيري آنها ارتباطي تنگاتنگ دارد؛ از اين روي، بسته به اينکه کدام گونه از صفتها در کدام ساختار جمله مناسبتر است، بايد يکي از آنها را برگزيد؛ همچنين نبايد اين صفتها را با مقولههاي شبيه آن از لحاظ تلفظ و نوشتار (صفتهاي فعلي، قيدها، مقوله قيد حالت و MoabHble coBa يعني کلمههايي که به کمک آنها، گوينده ارتباط جمله خود را با واقعيت نشان ميدهد) اشتباه گرفت. در زبان روسي، برخي اقسام کلام همچون صفتهاي کوتاه، صفتهاي فعلي و قيدهاي فعلي، بيشتر در زبان رسمي و ادبي استفاده ميشوند؛ اما اين بدان معنا نيست که در زبان محاوره کاربرد ندارند. به طور کلي، صفتهاي بلند به لحاظ صرفشدن، هماهنگي با اسم و کاربرد بيشتر در زبان روسي، براي دانشجويان خارجي ملموسترند؛ بدين سبب، در پژوهش حاضر، بيشتر بر صفتهاي کوتاه و در صورت نياز، مقايسه آنها با صفتهاي بلند تاکيد کردهايم تا به کمک شيوه آموزشي گذر از مطالب آسان به سوي مطالب مشکلتر، اين گونه صفتها را نيز بيشتر بررسي و مطالعه کنيم.
موضوع کار نویسنده در این کتاب، نثر رسمی امروزی است؛ یعنی نثری که با آن کتاب و مقاله مینویسند و ترجمه میکنند. نثری که درسخواندهها به آن میگویند و مینویسند. با این حال گاهی به آثار قدیم یا زبان محاوره نیز اشاره شده. پس در این کتاب دستور توصیفی مختصر نثر رسمی امروز با اشاراتی به زبان محاوره مردم تهران و زبان قدیم بررسی شده است؛ ولی به دلیل رعایت اختصار نام «دستور امروز» بر آن گذاشته شده است.
توجه به تفاوت مقایسه میان مکتوبات پیشین فارسی با فارسی معیار و فارسی معیار با گفتار محاورهای امروز، سوال برانگیز و محل مناقشه است. آنچه در این قیاس بیش از هر چیز رخ مینماید، پدیده نسبتا ناشناخته و غیر قابل کنترل تحریکات و تحولات زبان فارسی است. امروزه شکاف بین گونه معیار و گونه محاوره فارسی چنان عمیق شده است که ترمیم آن، اگر ضروری فرض شود، غیر محتمل به نظر میرسد. درک دقیقتر و بهتر زبان محاوره و جایگاه آن در بستر فرایندهای کم کوشانه زبانی و همچنین شناخت محرکهایی که صورت و معنی زبان را در نشیب این دگرگونیها به حرکت وا میدارد، بیتردید در برنامهریزیهای زبانی از بروز پارهای خطاها خواهد کاست. در این مقاله اهتمام نویسنده مصروف بیان و طبقهبندی دقیق امیال عامه گویشوران فارسی به کوتاهگرایی و سادهسازی اجزای زبان شده است که از آن تحت عنوان فرایندهای کم کوشانه زبانی یاد میشود و عامل اصلی پیدایش گونه فارسی محاوره به شمار میآید.
در نقد ترجمه، مشخص كردن اساس كار و اجتناب از اعمال سليقه در درجه اول اهميت قرار دارد. در اين مقاله سعي شده است بر اساس مطالعات زبانشناسي مقابلهاي و در چارچوب نظريه سخنكاوي (با بررسي موردي سبك، لحن، نشانههاي سجاوندي) به نقد ترجمه مريم شفقي از داستان «درسهاي فرانسه»، نوشته والنتين راسپوتين، پرداخته شود. در اين نقد خواهيم ديد كه وي در اين ترجمه سبك اثر را كه غيررسمي و صميمي است با بهرهگيري از دايره لغات گستردهشان بهخوبي منتقل كرده است اما در انتقال لحن شخصيتها و راوي داستان چندان موفق نبوده و توجه كافي به نشانههاي سجاوندي كه اهميت خاصي در ترجمه دارند نكرده است.
منظور از واژهآرايي با واژههاي همگون، اين است كه اينگونه واژهآرايي بر دو يا چند پاﻳه واژگاني استوار است كه به گونهاي چشمگير با هم، همگونند. به اين مفهوم كه در ريخت، ساخت، آهنگ و... شبيه يكديگرند. دو واژه «همگون» را دو پاﻳه جناس ميناميم. پيداست كه اينگونه واژهها در عين اينكه از يكسو همگوني دارند ناگزير بايد از سويي ديگر ناهمگوني و دوگانگي داشته باشند، در غير اين صورت دو يا چند واژه نخواهند بود و به عنوان يك كلمه با معاني متفاوت در نظر گرفته ميشوند. از اين رو با تكرار واژگان، يعني استفاده از دو واژه همگون (دو پايه جناس) آهنگي پديد ميآيد كه سبب شكوفايي و تجلي بلاغت ميشود و كه فراتر از زير و بم كلمات است. جناس در زبانهاي روسي و فارسي داراي گونههاي متفاوتي است كه اين گونههاي متفاوت بر اساس دوگانگي متفاوت دو پايه جناس پديد ميآيند و هرگاه اين دو واژه علاوه بر همگوني، داراي دوگانگي نوشتار باشند، با يكديگر جناس لفظي و هر گاه دوگانگي ساختاري باشد، جناس مركب محسوب ميشوند. در اين مقاله سعي بر اين است كه با بررسي دلايل بوجود آمدن جناسهاي لفظي و مركب در زبانهاي روسي و فارسي، اين واژگان را براي خوانندگان ملموستر و قابل دركتر كنيم.