در بسياري از قصههاي عاميانه عناصري دخالت دارد که شايد بتوان آنها را امروزه به خرافات و عقايد بدوي انسانهاي گذشته تعبير کرد؛ عناصري همچون: سحر، جادو و طلسم. در اين پژوهش نگارنده از ميان امهات قصههاي مکتوب سه اثر مشهور را برگزيده است و در پي تبيين جلوههاي مختلف طلسم و چگونگي گشايش آنهاست تا دريابد اين عناصر چه ارتباطي با هم دارند. هدف اين مقاله، بررسي جلوههاي عيني طلسم در ميان ايرانيان در خلال اهم قصههاي عاميانه فارسي است. با مطالعه انجام شده در اين گفتار نزديکي برخي از طلسمات ديده شد و حتي در برخي از آنها مانند حسين کرد و اميرارسلان زوال طلسمات به طريقي يکسان تصوير شده اين بيانگر تقريب زماني اين دو قصه است. آتش محور اصلي طلسمات است و از اين منظر تاثيريپذيري از آموزههاي اسلامي مبني بر آفرينش ديوان و جنيان از آتش بوضوح ديده ميشود، طلسم و طلسمگذاران در سرزميني غير از ايران هستند و در ايران سپند جايي براي اين اعمال شيطاني ديده نميشود.
سمک عيار از داستانهاي شفاهي قديم فارسي است که کاتبي به نام فرامرزبن خدادبن عبداله الارجاني آن را از تقريرات صدقه بن ابوالقاسم در اواخر قرن ششم هجري به قيد کتابت درآورده است. اين کتاب به زندگي و کوششهاي عياراني اختصاص دارد که برخلاف تصوري که از عياران ميرود نه در مقابل حکومت، بلکه در کنار حکومت و براي تحقق اهداف حاکمان و پادشاهان کوشش ميکردهاند و براي پيشبرد اهداف خود علاوه بر روشهاي معمول به حيلههايي متوسل ميشدهاندکه نه تنها در قديم، بلکه امروز نيزدر روشهاي جاسوسي و ضد جاسوسي کاربرد دارد. در اين مقاله، ضمن استقصاي حيلههاي عياري، به طبقهبندي آنها اقدام شده و پس از توضيح هر مورد شواهدي نيز از کتابهاي ديگر که اين حيلهها در آنها روايت شده، آمده است. بر اساس يافتههاي اين پژوهش، بيشترين بسامد اين حيلهها به حيلههاي جنگي اختصاص دارد که آثاري از آنها در شاهنامه فردوسي و کتاب آداب الحرب و الشجاعه نيز آمده است. در کنار حيلههاي جنگي بايد از حيلههاي ديگر از قبيل استفاده از داروي بيهوشي، نقب بريدن و بوالعجبي کردن ياد کرد. استفاده از حيلههاي مکتوب از قبيل تقليد خط و يا به تقلب مهر بر کاغذ زدن نيز در سمک عيار ديده ميشود.
در پژوهش پیشرو، نقش طلسم و جادو در داستانهای هزار و یک شب مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. بیتردید، جادو و جادوگری، از مهمترین مباحث در داستانهای کتاب مورد اشاره است و آگاهی از آنها، برای درک بهتر محتوای کتاب، امری ضروری است. بدین سبب، نگارندگان بر آن شدند تا به تحلیل جادوها، انواع آنها، شیوههای مختلف جادوگری و امور خارقالعاده اقدام نمایند. از اینرو، با مطالعه بخشهای مختلف کتاب، بسیاری از موارد مربوط به مقوله جادوگری را جمعآوری کرده، به تحلیل، ارزیابی و بررسی آنها مبادرت نمودهاند. حاصل این پژوهش، میتواند بخشی از درونمایه اصلی داستانهای هزار و یک شب را، که نقش مهمّی در ادبیات منثور ایران ایفا میکند، روشن نماید.
زبان، مهمترین عامل انتقال فرهنگ است و شاعران در میرایی یا حیات زبان به عنوان بستر فرهنگ، نقشی تعیینکننده دارند؛ بنابراین نوع به کارگیری زبان و آگاهی از توانمندیهای آن، از مهمترین ویژگیهای شاعر است. یکی از شاعرانی که شاید از حیث زبان، به نوعی «طرحی نو درانداخته» پدر شعر نو، نیماست. بیتردید، شعر نیما که به سبب پیش گامی در جریان نوین شعر معاصر هدف پایه در این پژوهش به شمار میرود با ویژگیهای زبانی و ساختاری شعر شاعران کلاسیک، بسیار متفاوت است و این تفاوت در توآوریها باعث تشخیص سبکی خاص این شاعر معاصر بیشتر در حوزه هنجارگریزیها شده است. هدف از این پزوهش تبیین مهمترین ظرفیت های متنوع زبانی شعر نیمایی در مقولهای به نام هنجارگریزی زبانی است. مسئله محوری این پژوهش آن است که آیا نیما در این مقوله زبانی به شیوهای قاعدهمند و در چهارچوبی مشخص و منظم پیش رفته است و آیا میتوان به دستهبندیای منطقی و پذیرفتنی از هنجارگریزیهای زبانی در شعر این شاعر رسید یا خیر. در این پژوهش به شیوهای تحلیلی و با ژرفنگری در مبانی نظری پژوهشهای زبانی، ویژگیهای زبانی شعر نیما را بررسی کرده و پس از مطالعه مبانی و منطبق کردن آنها با شعرهای نیما، به این نتیجه رسیدهایم که شعر نیما در شعر کهن فارسی ریشه دارد و شعرهای نوی این شاعر بیانگر تلاش او برای گشودن روزنهای جدید بهروی زبانفارسی است. در شعرهای نیما، انواع هنجارگریزیهای زبانی، در قالب دستهبندیای خاص نشان داده شده و طبیعت اطراف شاعر، در ایجاد نوعی خاص از هنجارگریزی، بسیار مؤثر بوده است. در پی بررسی شعرهای نیما درمییابیم که درک برخی شعرهای او در گرو شناخت هنجارگریزیهای زبانی است و اگر ابهامی در شعر این شاعر دیده میشود، ناشی از همین نوع هنجارگریزیهاست. نتیجه ملموس این مطالعه دستهبندی کلی مهمترین هنجارگریزیهای زبانی شعر نیما در قالب چهار دسته کلی است.
زبان کُردی دارای گویشهای گوناگونی است، باوجود این از دیدگاه ضربالمثلها دارای اشتراکاتی است. این جستار پس از بررسی اجمالی زبانکُردی و گویشکُردی جنوبی، با روش توصیفی ـ نظری و مطالعه کتابخانهای در پی آن است تا امثال کُردی را از منظر بلاغی مورد بررسی قرار داده، دریابد آیا این امثال از توان ایماژی و صور خیالی در حوزه علم بیان برخوردار است و کدام یک از صناعات بیانی در امثال موردنظر بسامد بالاتری داشته، دلیل آن چیست. با بررسی برخی از ضربالمثلهای کُردی ایلامی دریافتیم که این ضربالمثلها دارای قدرت بلاغی بالایی هستند و از تمام ظرفیتهای علم بیان در آن استفاده شده است و این نتیجه قدرت خیالورزی بالای گویندگان برای نفوذ در دلها و اذهان است، زیرساخت غالب ضربالمثلها بر پایه تشبیه است که گرایش به استعاره، غالباً استعاره تمثیلی، در آن زیاد است، همچنین لازمه درک برخی از صناعات علم بیان از جمله سمبل (نماد) در حوزه ضربالمثلهای ایلامی آشنایی با بافت فرهنگی آن بوم است. علاوه بر این برخی از ضربالمثلها در ذیل چند مبحث از مباحث علم بیان قابل درک است.