مثلها، از جمله اجزاي جدانشدني فرهنگ و ادبيات در ميان تمام ملل جهان است و در ادبيات ملتها، بيشمار مثل ميتوان يافت که به خوبي نشاندهنده طرز تفکر، منش و نوع زندگي آنان در دورههاي مختلف تاريخي است. مثل و شعر فارسي ارتباط متقابل با هم دارند. در دورههاي مختلف شعر فارسي، شاهد ترويج مثلهاي فراواني از طرف شاعران هستيم. ميتوان از دوره موسوم به سبک هندي يا اصفهاني و پس از آن از شعر نو ياد کرد. با توجه به تحول اساسي در شعر فارسي که قسمتي از آن، نتيجه تغيير و تحول در تفکر و شيوه زندگي ايرانيان پس از مشروطه است و جايگزيني شعر نو به جاي شعر سنتي، برخي از بندها، مصراعها و بيتهايي از شاعران معاصر، به عنوان"مثل" به کار ميرود. در اين مقاله با پژوهش در آثار يازده تن از شاعران معاصر، مثلها استخراج و حوزه کاربرد آنها مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است.
نوزده مقاله این دفتر در چهار مقاله کلی طبقه بندی شده اند: فرهنگ و آزادی، فلسفه و مسائل اجتماعی، مسائل مربوط به سوسیالیسم، و مساله روشنفکران. در بخش نخست درباره سیاست فرهنگی، نقش فرهنگ و رواداری در رشد دموکراسی، نقش مطبوعات، مفهوم نوآوری ادبی و اجتماعی و روند آزادیخواهی در کشورهای آفریقایی سخن گفته میشود. در بخش دوم بحثهایی درباره مرلوپونتی، مارکس و منتسکیو به میان می آید. بخش سوم به تحولات بلوک سوسیالیسم پرداخته روند تحولات را در کوبا و چین و شوروی دنبال می کند. بخش چهارم شامل دو مصاحبه است درباره روشنفکران و روابط آنان با مردم و قدرتها و ایدئولوژیها و مساله بحران هویت در آنان.
دیدگاه (ایدئولوژی) مردم و یا هر کشوری را باید در خون و سرشت مردمش جستجو کرد که می توان گفت: "دیدگاه فرمان سرشتی است" این فرمانها اگرچه گاه شدنی است که از سوی یک تن و یا گروهی انگشت شمار بازتاب شود باید پذیرفت که گرفته شده از فرمانهای سرشتی گروهی بیشترین و یا نزدیک به همه مردم می باشد. باید پذیرفت که در رهگذر زندگی هر مردمی، نخست تکدانگانی از آن مردم راه شناسایی پیش گرفته به شناختی راستین رسیده یا می رسند آنگاه شناخت راستین خود را که با بهره گیری از ویژگی های فرهنگ خود دست آورده اند پاسداری می کنند و سپس به رای همگانی می گذارند. اگر همگان پذیرایش شدند که راه زندگی و جاویدی پیش می گیرد وگرنه گاه در نخستین گام راه مرگ و نیستی می پیماید و از میان می رود...
اسطورهها، با اينکه مربوط به دوران باستان و متعلق به دوران کودکي نوع بشر هستند عناصر پويايياند و هم چنان به حيات خود ادامه ميدهند. تمام نويسندگان و شاعران به نحوي از آنها در شعر خود استفاده کردهاند. برخي روايتگر مستقيم آن در هنر خود بوده و برخي ديگر خلاقيتي در روايت آنها به خرج داده و تحليلهاي امروزي و گاه جامعه شناسانه بر پايه آنها کردهاند. آتشي از شاعران معاصري است که از عناصر اسطورهاي در شعر خود استفاده کرده و با تاکيد بر برخي از جنبههاي خاص در بعضي از موارد تفسير جديدي از آنها به دست داده است. در اين مقاله، جايگاه شخصيتهاي اسطورههاي ايراني و تفسير تازهاي از آن در شعر آتشي، با روش تحليلي مورد مطالعه واقع شده است.
نوستالژی یا غم غربت، در اصطلاح به حس دلتنگی و حسرت انسانها نسبت به گذشته و به آن چیزهایی است که در زمان حال آنها را از دست داده است. اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی و کلا وضع زندگی انسانها در ایجاد حس نوستالژی موثر است. تقریبا تمام شاعران و هنرمندان در آثار خود به نحوی غم غربت و دلتنگیهای حاصل از آن را با ابزارها و تصویرهای شعری گوناگون بیان کردهاند؛ ولی در نزد بعضی از آنان این غم، تبدیل به ابزار هنری خاص، برای بیان عواطف شخصی شده است. در شعر معاصر، منوچهر آتشی، نادر نادرپور و مهدی اخوان ثالث از این گروه به شمار میروند. در این مقاله با پژوهش در شعر این شاعران، غم غربت، علتها و شیوههای بیان آن تحلیل و بررسی شده است.