شاعران به عنوان هنرمندان و نقاشان طبیعت و صور خیال، شیوههای شگرفی در ایجاد و خلق یک اثر به کار میبرند گاه با تجسم و تصور آفرینی و روی آوردن به حرفگرایی و با استفاده از تشبیه مضمر، امر ذهنی و خیالی را عینی میکنند، به عبارت دیگر شعر را از بعد شنیداری به بعد دیداری سوق میدهند این ویژگی در شعر صرفنظر از نشاندادن قدرت و توانایی شاعر سبب میشود مخاطب خیلی سریع در درک و فهم تصویر ذهنی به مقصود نایل آید و مخاطب نه تنها از طریق گوش بلکه از طریق چشم و تابلوی ترکیب و تکرار حروف و کلمات، عمل یا کاری را که منظور نظر شاعر بوده است به ذهن متبادر میشود.
هرگاه شاعری بتواند دو کلمه را چنان به کار برد و میان آنها چنان ارتباطی برقرار سازد که بدون داشتن ترادف در نظر اول مترادف به نظر آید و خواننده بعد از تأمل متوجه این نکته بشود که آن ارتباط ترادف میان دو کلمه ترادف واقعی نبوده بلکه«و هم ترادف»به وجود آمده است. یعنی در واقع اصلا ترادفی در میان نبوده و شاعر با قدرت جادویی کلامش توانسته است «ترادفی ذهنی» را برای خواننده ایجاد کند که دوام بسیار کمی دارد و با تأمل در متن خواننده متوجه مترادفی میشود که فقط در نظر اول دریافته میشود پس این صنعت را«ایهام ترادف» نامیدیم. انتفاع: هرگاه شاعری در کلام خود سخنی بر مضمون مدح یا دعا خطاب به کسی بگوید و بعد از دقت خواننده متن متوجه بشود که آن معنی مدح یا دعا بیش از آن به نفع ممدوح یا محبوب باشد به نفع خود شاعر است. یعنی در حقیقت اگر چه شاعر ظاهرا کسی را مدح یا دعا میکند خود بیش از مخاطب از آن موضوع بهره میبرد.این تضمن پنهان معنی را که دلالت بر نفع گوینده دارد«انتفاع»نامیدیم.