چون ایرانیان آیین اسلام را پذیرفتند، سخن از چیرگی تازیان نبود، اما چون روزگار کوتاه پیامبر خدا صلیالله علیه و آله و خلیفگان چهار گانه به سر آمد و نوبت به امویان غاصب رسید، بشارتهای برادری و برابری دیگرگون گشت و سخن از غالب و مغلوب و برتری نژاد و آیین سروری و بندگی به میان آمد.
ویژگی اصلی این پژوهش، کنکاش باستانشناسانه و روانشناسانه دربارهی شخصیتها و فضای اجتماعی و سیاسی داستانهای "شاهنامه" است. به باور نگارنده: "شاهنامه دارای دو بخش است که به طور کامل با هم تفاوت دارند. ویژگیهای ساختی، زبان شناسی، جهانبینی و مانند اینها در هر دو بخش چنان ناهماهنگ و ناهمخوانند که میتوان گفت دارای دو اندیشه، دو استعداد، و دو پسند جداگانه و نایکدستاند. برای نمونه در یک بخش سستی و ناپایداری جهان، بنیان جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی نویسنده را میسازد؛ ..... بر این اساس میتوان شاهنامه را بر دو بخش جداگانه بخشبندی کرد بخش نخست از آغاز شاهنامه تا پایان شاهنشاهی (= امپراتوری) کیخسرو به همراه داستان رستم و اسفندیار است که شاهنامهی اصلی نامیده میشود و بخش دوم از آغاز پادشاهی لهراسب تا پایان شاهنامه (بدون داستان رستم و اسفندیار) است که آن را شاهنامه افزوده نام نهادهایم. شاهنامهی افزوده نوشتهی فردوسی است؛ اما شاهنامهی اصلی نویسندهی دیگری دارد که باید برای یافتن نامش در تاریخ و تاریخ ادبیات کاوش کرد. کتابی که پیش رو دارید کوشیده تا این نظر را که کل شاهنامه نوشتهی یک تن نیست به اثبات برساند".
بختیارنامه تالیف محمد روشن برگرفته از لَمعَةُ السِراج لِحضرةِ التّاج و راحةُ االارواح فی سُرور المِفراح (تألیف سدههای ششم و هفتم هجری) است. بختیارنامه، تألیف مؤلفی ناشناخته به زبان پهلوی است که ریشۀ آن به روزگاران اشکانیان و ساسانیان بازمیگردد. نشانههای موجود گواه آن است که داستان آزادبخت و بختیار در دورههای اسلامی بازنگری شده است. چنانچه از مقدمۀ کتاب لَمعَةُ السراج لحضرة التاج برمیآید، این قصه، بختیارنامه نام داشته با نثری ساده و روان. این کتاب که مشتمل بر مواعظ و حکمت و عجایب و عبرت است، در ده باب پیراسته و به تاج الدین تقدیم شده است. در سدههای ششم و هفتم هجری، چون اهل قلم، نگاشتههای ساده را نمیپسندیدند، نوشتهها و داستانهای روان و ساده را به نثر مصنوع آمیخته با کلمات و تعابیر عربی مینوشتند و نام کتاب را تغییر میدادند، آن چنان که نگارندۀ لمعة السراج با بازنویسی کتاب بختیار نامه به صنایع ادبی و نثر مصنوع آن را لمعة السراج لحضرة التاج (درخشش چراغ برای جناب تاجالدین) نامید. از بختیارنامه چندین روایت در دست است که ظاهراً قدیمیترین روایت آن از شمس الدین محمد دقایقی مَروَزی در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم است. بختیارنامه، از مؤلفی ناشناخته به زبان پهلوی است. به احتمال بسیار دقایقی مروزی در قرن هفتم آن را به نثر مسجَّع در آورده و لمعة السراج لحضرة التاج نام نهاده. این کتاب مشتمل بر پند و اندرز است و به داستان زندگی آزادبخت شاه و پسرش بختیار میپردازد.
فرود فرزند سیاوش از همسر تورانی او جریره دختر پیران ویسه است. سیاوش در شهر سیاوش گرد با همسر دوم خود فرنگیس دخت افراسیاب میزیست و گرسیوز مهمان او بود. در این کتاب گزیدهای از داستان فرود سیاوش به همراه توضیحات لازم در اینباره آورده شده است.