«شانتی» در زبان هندی به معنی آرامش و آسایش و «نکیتن» به معنی گوشه و کنج است و روی هم رفته «شانتی نکیتن» کنج آرامش و اگر شاعرانه‌تر بگوییم «گوشه فراغت» است و امروز شهری است در حدود سیصد کیلومتری شمال کلکته که روزگاری زادگاه «رابیند رانات تاگور» شاعر اندیشمند و معلم بزرگ اخلاق و تربیت و برنده جایزه نوبل شبه قاره هند بوده است. این نام زیبا که تلفظ مخصوص هندیان زیباترش می‌کند جزء آن دسته از نام‌هایی است که آرامش و فراغ مشخصه طبیعی و خداد انست و درست همانست که خواجه شیراز آن را به دنیا و آخرت نمی‌داد.

منابع مشابه بیشتر ...

65df4bbcd6ccc.jpg

فرزندان درباری ایران

ویلفرید اسپاروی

اسپاروی به تصور اینکه یکی از شاگردان مستعدش ممکن است روزی به مقام های عالی سیاسی در ایران دست باید از همان ابتدا به پرورش استعداد او در راستای منافع کشور خود می‌پردازد و سعی می‌کند به او بقبولاند که خیر و صلاح جهان به خیر و سعادت نژاد آنگلو ساکسن بستگی دارد. مؤلف از رسم “مداخل” در ایران، این عرف ناشایست عصر بی خبری به وضوح و اجمال سخن می‌گوید و زنجیره آن را از شاه تا رعیت بازگو می‌کند و وضع فروش مشاغل مهم دولتی را یکی از عوامل خرابی ملک و ملت می‌شمارد. اسپاروی از مشهوراتی که دیگر سیاحان شرح داده‌اند، دوری گزیده و آنچه بیان نموده تا حد زیاد بدیع و تازه است. او تنها به شرح وقایع بسنده نمی‌کند بلکه با ایجاز پر معنی به تحلیل رویدادها می‌پردازد و برخلاف بعضی از سیاحان به تحسین شیوه زندگی و مشی زن ایرانی می‌پردازد و او را محور زندگی خانواده می‌داند که تنها امید و آرزوی خود را در خوشبختی خانواده‌اش جستجو می‌کند. نقش چادر را در زندگی اجتماعی زن ایرانی واجد اهمیت بسیار دانسته و آن را ته بند اسارت، بلکه نشان آزادی و مجوزی برای ورود او و شرکت او در فعالیتهای اجتماعی می‌شمارد و به ذکر مثالهای چندی از شرکت زنان در اعتراض های اجتماعی می‌پردازد و از این طریق به تحسین زیبایی طبیعی فوق العاده زن ایرانی می‌نشیند.

65b50ee5dfc58.jpg

ماموریت ادبی یا از خوانسار تا شیراز

محمدحسین تسبیحی

کتاب مأموریت ادبی از خوانسار تا شیراز در اصل سفرنامه ای در زمینه دومین کنگره دبیران زبان و ادبیات فارسی کشور است که به مدت یک هفته در مرداد ماه سال 1347 و در شهر شیراز منعقد گردید. این سفرنامه که به قلم دکتر محمد حسین تسبیحی به نگارش درآمده، نخستین بار به مدت یک سال در روزنامه فردا و به صورت گفتارهایی مسلسل به چاپ رسید و در حقیقت این کتاب چاپ دوم مأموریت ادبی است. تسبیحی در سال 1347 از ریاست وقت ادارا آموزش و پرورش خوانسار جناب آقای حاج فضل الله ملکی مأموریت پیدا کرد که در این کنگره شرکت بنماید. ایشان که پس از یک سفر به تهران و گلپایگان موافقت ضمنی خود را اعلام نموده بود، سرانجام عازم این شهر گردید. ایشان در طی مسیر در شهرهایی چون شهرضا توقف نموده و توصیفات ادبی خوبی از این شهر ارائه کرده است. سپس به هر نقطه یا شهری نیز که می رسیده به توصیف آنجا پرداخته تا به شیراز رسید. وی نه تنها توصیف جامعی از چگونگی برگزاری کنگره و حتی سخنرانی های آن پرداخته، بلکه توصیفات زیبا و ادبی واری نیز از آثار مهم تاریخی و مذهبی این شهر چون آرامگاه حافظ و سعدی، شاهچراغ (ع)، تخت جمشید و ... ارائه کرده است. بدین سبب تهیه این کتاب و خواندن آن برای حتی شده پاره ای ساعت خالی از لطف نیست.

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

5772df154ccb6.PNG

ارتباط دوسویه حاکمیت و اندیشه در دوران سامانی و غزنوی

سیدعلی‌محمد سجادی

سیر تعالی علم و ادب در خراسان و ماوراءالنهر از انقراض ساسانیان تا قدرت گرفتن حکومت‌های ایرانی متوقف ماند. در عهد طاهریان و صفاریان زبان و ادبیات فارسی جانی دوباره یافت و گام‌های استوار و مطمئنی به سوی باروری فرهنگی و علمی برداشته شد. صفاریات، نخستین خانواده بومی خراسان بودند که زبان فارسی را جایگزین زبان عربی ساختند. با ایجاد حاکمیت در خراسان، تحرک فکری و فلسفی اندیشمندان و علمای این خطه از سر گرفته شد و رکود گذاری فرهنگی پایان پذیرفت. تحولات علمی سبب شد تا برخی، قرن چهارم را «رنسانس اسلامی» نامیدند. برهه زمانی مورد بحث (قرن سوم، چهارم و پنجم هـ.ق) از مهم‌ترین ادوار فرهنگی فارسی به حساب می‌آید و بررسی عوامل رشد و افول اندیشه و ارتباط آن با حاکمیت ضروری می‌نماید. با تبیین رفتار پادشاهان سامانی و غزنوی در برابر اندیشمندان، کیفیت مدارس علمی و اهمیت خاندان‌های محلی بیش از پیش روشن می‌شود.

تاریخ ادبیات/تاریخ ادبیات فارسی
مقاله
5751d917844a9.PNG

گر نبودی عشق

سیدعلی‌محمد سجادی

سرود و خوش سرود که: «گر نبودی عشق هستی کی بدی» نه تنها دستمایه عارفان و شاعران و بیدلان که زیربنای هستی عشق است و یکی از سرسپردگان غمزه غمازه او که خود سلسله جنبان دگر دلباختگان است و خواهد بود مولاناست. و این داستان را در دیوان شمس رنگ و بویی دیگر است و در مثنوی معنوی سمت و سویی دیگر: در آنجا عشق است که مولانا را بر دوش جان می‌برد «می‌برد آنجا که خاطرخواه اوست»، اما در مثنوی که عنان اختیار به ظاهر در کف پرکفایت مولاناست این بیخودی از چیست؟ این مقاله بر آن است که شور مولانا را که در دیوان شمس مشهود است در مثنوی نیز به عرضه تماشا نشاند و بازگوید که هرجا که عشق آمد. عقل «نه سواری است که در دست عنانی دارد».

پژوهش‌ها/پژوهش‌های عرفانی مشاهیر ادبیات فارسی/مولوی/پژوهش درباره مولوی
مقاله