اين گفتار به بررسي اصول سبكشناختي ادبيات نمايشي معاصر ميپردازد و تفاوتهاي آن را با متون كلاسيك بررسي ميكند. يكي از اين اصول وحدتهاي سه گانه ارسطو و قواعد دست و پاگير نمايشي است كه به فراموشي سپرده شده است. گويي تمام معيارهاي تئاتر كلاسيك، همچون كنش، شخصيت و گفت و شنود، به نوعي شالودهشكني مبتلا گشتهاند و زمان نيز تداوم خطي و مستقيم خود را از دست داده است. متن نمايشي معاصر، ساختاري از هم گسيخته دارد، از مسايل روزمره سخن ميگويد و درد جامعه امروز را بيان ميكند. در اين مقاله نويسنده اين تفاوتهاي ساختاري و محتوايي را با نگرشي مقايسهاي از منظر جامعهشناسي در نمايشنامه ايراني نگين، اثر حميد امجد بررسي ميكند. بحث نويسنده اينست كه در اين نمايشنامه، واقعيتهاي اجتماعي تنش زا بر ساختار دوراني نگين تاثير گذاشته است و اين امر امكان هر گونه رهايي شخصيتها را نفي ميكند. در ادامه بحث، براي روشنشدن نوآوريهاي اين اثر، نمونههايي از تئاتر فرانسه ارائه شده است.
گئورگی پلخانف ؛ نظریهپرداز مارکسیست روس، بنیانگذار جنبش مارکسیستی در روسیه و برای سالهای متمادی، نماینده و مدافع اصلی آن بود. او همچنین از بنیانگذاران حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه بود و بعد از انشعاب در حزب، او به مِنشویکها (حزب اقلیت) پیوست، اما همواره سعی در ایجاد اتحاد بین دو حزب داشت. پلخانف معتقد بود که جوامع بشری به ویژه جامعه روسیه برای پیاده کردن موفقیتآمیز مارکسیسم هنوز «نارس» بوده و سرمایهداری باید ابتدا رشد کند تا سوسیالیسم ممکن گردد و از همین رو با دولت شوروی مخالف بود. مهمترین آثار او عبارتند از: «آنارشیسم و سوسیالیسم»، «تاریخ از نگاه یکتاشناسان»، «تاریخ ماتریالیسم»، «حقایق منطقی»، «اهمیت مطالعه تاریخ از نظر تحولات اندیشه»، «نقش فرد در تطور تاریخ» و آخرین تالیف او «مسائل اساسی مارکسیسم».
کتاب اندیشه ها مجموعه اشعاری است از محمد زمان حاج قوانلو معروف به "زمان" که در سال 1354 به کوشش مجتبی بدیعی به چاپ رسیده است
کتاب حاضر دربرگیرنده انواع شعر و قواعد آن است، برای دانشجویان رشته زبان و ادبیات فرانسه در مقطع کارشناسی به عنوان منبع اصلی درس "انواع شعر فرانسه" به ارزش 4 واحد و دروس شعر قرن 19 و شعر قرن 20 هریک به ارزش 2 واحد در مقطع کارشناسی ارشد تدوین شده است
اگرچه ساخت بحراني آثار محمود دولتآبادي سيماي شخصيتهاي داستاني نويسنده را انعطافناپذير و گاه خشن معرفي كرده است و ساختارهاي نشانهشناسي روايي داستان آنان را به سمت تقابل يا رويارويي مستقيم با عامل برهم زننده نظم و آرامش ناپايدار اوليه سوق ميدهد؛ با اين حال معتقديم كه تقابل پرسناژ با خود و نيز با ديگري بيش از آنكه منوط به لزوم حفظ هماهنگي ماهيت و نحوه كنش شخصيتهاي داستاني با ساخت بحراني اثر باشد؛ برآمده از انديشه دو قطبي و ذهنيت تقابلي است كه نظام تخيلي نويسنده در برابر دنياي پرآشوب و پراضطراب بيروني از خود به نمايش ميگذارد. اگر در بدو امر نوع رويكرد فلسفي و نحوه پاسخگويي نظام تخيلي دولتآبادي در برابر دنياي پرتلاطم و بيرحم پيراموني ـ آنچنان كه در عالم داستاني نويسنده متبلور شده ـ وي را به خلق شخصيتهاي داستاني سوق داده كه با خود و سپس با دنياي پيراموني در جنگ و ستيزي نابود كننده هستند؛ ذهنيت تخيلي نويسنده، به مرور، دوئيت درون را به نوعي تجربه ديالكتيكي و فرصتي براي بروز چالشهاي ذهني ـ فكري بدل ميكند؛ چالشهايي كه درلابلاي سيرعادي روايت داستاني در قالب گفتمان تحليلي ـ استفهامي مجال بروز پيدا كرده و وراي تقسيمبندي عالم داستاني به دو قطب روايتداستاني و رساله تحليلي ـ نظري، نوع نگرش نويسنده را به خود و ديگري آشكار ميسازد.