نظام ترجمه ماشيني فعاليتي چند بعدي است، كه در چند حيطه مبتني بر ابتكار عمل و قدرت حل مساله است. در اين مهارت از برخي دانشهاي بين رشتهاي نيز استفاده فراواني ميشود. ترفندهاي هوش مصنوعي با بكارگيري اصول رياضي، آمار و منطق، قالب مناسبي از زبان را كه مناسب برنامهنويسي و انتقال به ماشين است، فراهم ميآورد. در كشور ما اين فعاليت دير شروع شد و اكنون نيز داراي حركت منسجمي نيست، براي پيشرفت در حيطه ترجمه ماشيني نيازمند احاطه در سه زمينه مختلف است: 1- دادهپردازي، توصيف و ساختن مدلهاي مناسب زبان براي كاربرد هوشمند 2- ساخت و استفاده از نرم افزارهاي مربوط به اين كار 3- به كارگرفتن فناوري مرتبط. در اين مقاله با لحاظ قراردادن تفكيك اين سه زمينه، برخي ابعاد زبانشناختي نظام ترجمه ماشيني، براساس محور قراردادن روشهاي تجربه شده در روسيه تبيين ميگردد. همچنين به واسطه ارتباط تنگاتنگ ترجمه ماشيني با هوش مصنوعي و برنامهنويسي، برخي اطلاعات كلي اين علوم، در موارد مرتبط ارايه ميشود.
بخش نخست مقاله در شماره گذشته مجله فرهنگنویسی به چاپ رسیده است. در آن شماره، مقدمه، تحقیقات پیشین، تحلیل معنایی دادهها، شامل روششناسی، روابط معنایی و قالبها، گنجانده شده بود. در این شماره بحث با ادامه تحلیل معنایی دادهها شامل استعارهها و مجازها، و نیز ساختار گنجواژه مدل، پیامدها و ضمیمهها به پایان میرسد. همچون بخش پیشین در پایان این بخش نیز کتابنامه شامل فهرستی از همه منابع مورد ارجاع و استفاده در کل مقاله ارائه شده است.
نظامهای ترجمه ماشینی برتر دنیا قادرند کتابی هزار صفحهای را در کمتر از 2 دقیقه ترجمه کنند، کاری که مترجم زبده و حرفهای حداقل یک سال وقت روی آن صرف میکند. منتقدان، به کیفیت ترجمه این نظامها ایراداتی دارند، با این حال روند ترجمه ماشینی به سرعت رو به رشد است و باید به یاد داشت، ترجمه در نوع سنتی (انسانی) نیز رشد خود را در طی قرنها به دست آورده است و اکنون نیز اینگونه ترجمهها بدون نقص نیستند. ترجمههای قدیمی اکثراً بسیار بد ترجمه شدهاند و نقد و نظارت و کنترل نیز در کار نبود. فردی مثل ابوعلی سینا 40 بار کتاب مابعدالطبیعه ارسطو را خوانده و نفهمیده بود و این علتش بدی ترجمه بوده است. در این مقاله، عملکرد نظامهای ترجمه ماشینی برتر روسی و غربی با هم مقایسه شدهاند، تا علل برتری و نقاط ضعف آنها نسبت به یکدیگر مشخص شوند. در مواردی این ترجمهها با ترجمههای انسانی مقایسه شده است. همچنین تلاش شده پس از شناسایی علل اساسی غیر کارآمد بودن نظامهای ترجمه ماشینی، راهکارهای ارتقاء بهبود کیفیت ترجمه به طور مسند ارائه شود.
نظامهای ترجمه ماشینی برتر دنیا قادرند کتابی هزار صفحهای را در کمتر از 2 دقیقه ترجمه کنند، کاری که مترجم زبده و حرفهای حداقل یک سال وقت روی آن صرف میکند. منتقدان، به کیفیت ترجمه این نظامها ایراداتی دارند، با این حال روند ترجمه ماشینی به سرعت رو به رشد است و باید به یاد داشت، ترجمه در نوع سنتی (انسانی) نیز رشد خود را در طی قرنها به دست آورده است و اکنون نیز اینگونه ترجمهها بدون نقص نیستند. ترجمههای قدیمی اکثراً بسیار بد ترجمه شدهاند و نقد و نظارت و کنترل نیز در کار نبود. فردی مثل ابوعلی سینا 40 بار کتاب مابعدالطبیعه ارسطو را خوانده و نفهمیده بود و این علتش بدی ترجمه بوده است. در این مقاله، عملکرد نظامهای ترجمه ماشینی برتر روسی و غربی با هم مقایسه شدهاند، تا علل برتری و نقاط ضعف آنها نسبت به یکدیگر مشخص شوند. در مواردی این ترجمهها با ترجمههای انسانی مقایسه شده است. همچنین تلاش شده پس از شناسایی علل اساسی غیر کارآمد بودن نظامهای ترجمه ماشینی، راهکارهای ارتقاء بهبود کیفیت ترجمه به طور مسند ارائه شود.
الکساندر سرگییویچ گریبایدوف نویسنده، شاعر و نیز سیاستمداری روسی است که در روسیه بیشتر او را به عنوان نمایشنامهنویسی مشهور و خالق کمدی منظوم امان از عقل (Tope oT yMA) میشناسند، در حالی که شناخت از او در کشور ما کاملاً متفاوت است، زیرا او به عنوان سفیر کبیر روسیه در ایران دوره قاجاریه ملقب به «وزیر مختار روسیه» مشهور بوده و شناخت ادبی او کمتر است. در واقع میتوان الکساندر سرگییویچ گریبایدوف را در زمره نویسندگان و شاعران قرار داد تا یک سیاستمدار. چرا که در روسیه آن دوران، شاعران و نویسندگان بیشماری که از اوضاع سیاسی ـ اجتماعی روسیه آن دوره ناخشنود و نسبت به آن معترض بودند، به تبعید از محل اقامت و یا تبعید از کشور خود محکوم میشدند. کمااینکه در مورد گریبایدوف نیز سرنوشت چنین است و او که با قیام شورشیان دکابریست همراه و همصدا بود به ایران تبعید شد و پس از آن اثر جاودانه خود، کمدی منظوم امان از عقل را خلق کرد. گریبایدوف که به عنوان یکی از نمایشنامهنویسان پیشروی تئاتر کمدی آن دوران اروپا و روسیه اشتهار داشت، در ایران عنصری سیاسی محسوب میشد. کشتهشدن وی در ایران زمینهای شد تا ایرانیان شناخت بیشتری نسبت به تئاتر اروپایی پیدا کنند، زیرا در سفر هیأت ایرانی به روسیه که در ارتباط با مرگ او بود، نخستین زمینههای همکنشی ایرانیان با تئاتر روسیه و اروپا فراهم شد که در سال 1829 میلادی در پترزبورگ رخ داد.