در مثنوي، غيب ارتباط و پيوند عميقي با عالم شهادت دارد. از ديدگاه مولوي، غيب با آنكه صورت مجرد دارد اما نشانهها و تاثير آن را در عالم عيني ميتوان مشاهده كرد. قلمرو بي كران غيب در پهنه عالم عيني نيز حضور دارد و كل پديدههاي عالم، داراي بعد غيبي هستند و كمال و اعتبار خود را از بعد غيبي خود كسب ميكنند. مولوي غلبه غيب بر عالم شهادت و ارتباط آن دو را از طريق تمثيل در مثنوي نشان داده است. ارزش انسان نيز، به عنوان اشرف مخلوقات، ناشي از قواي غيبي وجود او، نظير عقل، جان و دل است. جمادات نيز داراي بعد غيبي هستند و ذرهاي از عالم شهادت از نفوذ عالم غيب به دور نيست. قرآن، احاديث، كلام اشعري و تجربه عرفاني، منابع اصلي انديشه مولوي درباره غيباند. طرح مباحثي نظير قضا و قدر، جبر و اختيار، فنا، رضا، توكل و ... در مثنوي، ريشه در اعتقاد مولوي به سريان غيب در عالم شهادت دارد.
کتاب حاضر مشتمل بر دو گفتار به زبان فرانسوی، به خامه توانای استادان گرامی دکتر صفا و لیوه روسای محترم دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران و استراسبورگ و یک مقدمه از نویسنده در معرفی کامل نسخه خطی کتابخانه ملی و دانشگاهی استراسبورگ و شرح یکصد و شصت و هشت بیت از مثنوی گلشن راز که متاسفانه شارح عارف آن تاکنون ناشناخته مانده است. و در آخر تعلیقاتی که برای حل مشکلات و توضیح و تعریف لغات و مصطلحات عرفانی و فلسفی به کوشش نویسنده فراهم گردیده است.
این کتاب اشعار فارسی سیدجعفر موسوی حاوی الف) دو مثنوی در بحر خفیف-مخبون محذوف-یکی تحت عنوان (حدیث نفس) شامل موضوعات مختلف در حدود (1723) بیت، و دیگری (بالاخانه غمها) که از نوشته نویسنده معروف (مصطفی لطفی منفلوطی مصری) برداشته شده است و در حدود (303) بیت می باشد. ب) غزلیات ج) متفرقات د) قطعات
تقابل خير و شر از مضامين اصلي شاهنامه است. اعتقاد به وجود دو قطب اهورايي و اهريمني، ريشه در باورهاي اساطيري ايرانيان دارد و اين عقيده در سرتاسر شاهنامه نيز انعکاس يافته است. در شاهنامه هر جا که نيروهاي خير، مانند فريدون و ايرج که نماد خرد و خير هستند، حضور دارند، نيروهاي تاريکي، مانند ضحاک و تور نيز، که نماد شر و نابخردي هستند، به ستيزه با آنان مشغولند. ديوها نماد ضد ارزشها، و قهرمانان نماد ارزشها هستند. اين دو نيرو همواره در حال جدالند. نيروي شر به اندازه نيروي خير تواناست، تا جايي گاه گاهي غلبه با اين نيروست؛ اما سرانجام نيروي خير بر شر سيطره مييابد. با وجود اين، ستيز ميان روشنايي و تاريکي در هزاره سوم هرگز پاياني نخواهد داشت، زيرا اين ستيز، سبب تداوم هستي است و اگر چنان چه يکي از اين دو نيرو به طور مطلق بر ديگري غلبه يابد، هستي پايان خواهد پذيرفت.
نقد و بيان محاسن و معايب اختيار انسان از ديدگاه عرفاني مولوي موضوع اصلي اين مقاله است. با تحليل ابيات مربوط به اختيار انسان در مثنوي، ابعاد مختلف ديدگاه مولوي درباره اختيار روشن شده است. مولوي با عقيده اختيار انسان موافق است؛ اختياري که سبب هدايت و رستگاري انسان ميشود، اما اختياري را که سبب سرکشي و دورشدن از حقيقت گردد، نميپذيرد. او با اينکه جبر عرفاني را نيز در مفهوم فناي اراده بنده و معيت با حق در کنار اختيار قبول ميکند، اختيار را لايق و برازنده مقام اولياي خدا و انسانهاي کامل ميداند؛ زيرا اختيار، انسان را اشرف مخلوقات ساخته است. او بعد از اثبات اختيار انسان به شکايت از اختيار ميپردازد؛ زيرا اختيار، عامل ابتلاي انسان شده، و عالم را به دو قطب خير و شر تقسيم نموده، و انسان را از بزم حضور خداوند دور نگه داشته است. از ديدگاه مولوي، امانتي که خداوند در روز الست به انسان داد، همان اختيار است.