مثنوي مولوي از آثار ارزندهاي است که ميتواند از زاويه روانکاوي بررسي شود. از ميان روانکاوان و روانشناسان، نظريات کارل گوستاو يونگ با آثار عرفاني، داستانها و اسطورهها قابل تحليل است. آنچه يونگ را به مولانا نزديک ميکند اهميت و ارزشي است که وي براي خودآگاهي و کمال قايل است و اين همان چيزي است که مولانا در سراسر مثنوي انسان را به سوي آن فرا ميخواند. همچنين شناخت مولانا از جنبههاي پنهان روان آدمي که از مباني و اصول نظريات يونگ است، به رغم عدم تفکيک، طبقهبندي و نامگذاري اين جنبهها، در ايجاد اين پيوند و سازگاري موثر است. در اين مقاله جنبههاي نمادين داستان مرد اعرابي درويشي که کوزه آبي براي خليفه برد و ماجراي او با زنش تحليل و بررسي ميشود. نگاه به ظاهر متناقضي که مولانا و مرد درويش نسبت به زن دارند ميتواند ريشه در کشمکش موجود در بخش ناخودآگاه روان انسان و کهن الگوي آنيما و دوگانگي آن داشته باشد. همچنين به ساير نمادهايي که به نوعي با روان انسان در ارتباطاند، اشاره ميشود.
این کتاب دربرگیرنده منتخبی است از بهترین غزلها و رباعیهای حضرت مولانا به همراه ترجمه و تفسیر برخی کلمات و اصطلاحات تصوف اسلامی که با نسخه دیوان کبیر مصحح شادروان فروزانفر مقابله و تکمیل شده است. در مقدمه مفصل کتاب درباره مولانا و شمس و حیات مولانا مطالبی ارائه شده است.
این کتاب در سه بخش به بررسی جبر و اختیار در آثار شاعران پرداخته است. ابتدا در بخش اول به بررسی مسئله جبر و اختیار در شاعران قبل از مولوی از قبیل فردوسی، ناصرخسرو، خیام، انوری و سعدی پرداخته شده، در بخش دوم در اشعار مولوی این بحث صورت گرفته و در بخش سوم در اشعار شاعران بعد از مولوی از قبیل شیخ محمود شبستری، ابن یمین و حافظ این تحقیق انجام شده است.
متون کهن، به ویژه متون پیش از حمله مغول، همچون گنجینههایی از واژهها و اصطلاحات، پشتوانهای استوار برای زبان فارسی امروز به شمار میآیند. گونهکهن بسیاری از واژهها را میتوان در این متن بازجست. بسیاری از واژهها، که امروز نشان آنها را تنها میتوان در فرهنگهای لغت جست، در متنهای قدیمی یافت میشوند. حتی گاهی میتوان واژههایی در این کتابها پیدا کرد که در فرهنگهای موجود اثری از آنها نیست. در این میان، جایگاه متنهای کهن علمی، از آن روی که سرشار از اصطلاحات علمیاند، در روزگاری که نقش زبان فارسی به عنوان زبان علمی در هجوم واژههای دانشهای گوناگون رو به ضعف مینهد، در خور توجه است. درست است که بسیاری از مفاهیم دانشهای قدیم امروز نادرست و خرافی به شمار آمده و منسوخ شده است، اما میتوان از واژههای علمی کهن به عنوان قالب و ظرفی برای مفاهیم علمی روز استفاده کرد.
«محمّد بن مبارک شاه قزوینی» (و: 966ق.) ملقّب به «حکیم شاه»، حکیم، متکلّم، فیلسوف، مترجم و طبیب حاذق دربار عثمانی است. وی از محضر استادان بزرگی چون «جلال الدین دوانی» و «صدر الدین دشتکی» بهره برده و به سبب تسلّط بر زبانهای فارسی، عربی و ترکی و دسترسی به کتب پیشینیان، توانسته است کتابهای ارزشمندی در علوم مختلف تألیف کند. یکی از این آثار، کتاب فارسی«جواهرنامه» یا «معرفة الجواهر» است که در شرح صفات، انواع، معادن، عیوب، روش نگهداری، طبیعت و خواصّ جواهرات و نیز برخی از احجار تألیف شده است. تا پیش از قرن دهم هجری،جواهرنامههای متعدّدی در جهان اسلام تألیف شده امّا جواهرنامه قزوینی ویژگیهایی دارد که آن را از سایر آثار پیش و پس از خود تمایز میبخشد و تحقیق و تدقیق در آن را ضروری میسازد. یکی از این ویژگیها، تنوّع و تعدّد جواهر و احجار معرّفی شده در این کتاب است. استفاده از آثاری که در این علم در حوزههای شرقی و غربی جهان اسلام تألیف شده بود این کتاب را جامع جواهرنامههای پیش از خود ساخته است. ویژگی دیگر جواهرنامه قزوینی، سبک نثر آن است؛ بررسی سبک این رساله نشان میدهد که علی رغم دوری مؤلّف از مرکز زبان فارسی، به سبب طبع شاعرانه و ذوق ادبی وی و نیز تسلّط بر آثار بزرگان دورههای پیشین در علوم مختلف، کتاب وی با وجود تأثیرپذیری از زبان عربی از بسیاری از سهوهای لغوی و دستوری و نیز تکلّفات رایج در آن دوره مبرّاست و با سادگی و ایجاز لازم برای یک متن علمی، به خوبی از عهده انتقال پیام به مخاطب بر آمده است.