از آنجا که مانی (216 تا 274/276م) آیین خویش را محدود به یک زمان و مکان نمیشمرد، و بر این باور بود که دینش به همه زبانها و در سراسر جهان پراکنده خواهد شد. از همان آغاز، با کوششی خستگی ناپذیر سفرهای دور و دراز خویش را آغاز کرد، و به تبلیغ آیین خویش پرداخت. او در سفرهایش به بینالنهرین، ایران و هند توانست با موفقیتهایی روبه رو شود تا بدان جا که پادشاه بودایی مذهب توران را به کیش خود درآورد.
این کتاب خواننده با را یک سلسله تحولات مهم مذهبی و احیاناً اجتماعی که از زمان زرتشت تا فیام مازیار در ایران به وقوع پیوسته، آشنا میکند و تحولات مذکور را تا آنجا که ممکن است با چهرههای واقعی خود به خواننده مینمایاند. در این کتاب مباحثی چون مذاهب ایرانی، آیین زرتشتی، مانی و مانویت، مزدک، اختلاف طبقاتی در ایران باستان و قیامهای ایران طرح شده است.
این کتاب دربرگیرنده یازده گفتار درباره آیین مانی و گنوسی است. هفت گفتار نخست این کتاب از مجموعه هفدهجلدی «دانشنامه دین» ویراسته میرچا الیاده است؛ دو گفتار دیگر از جس. پ. آسموسن ایرانشناس بزرگ دانمارکی است و دو گفتار پایانی از ایرانشناس نامدار و.پ. هنینگ است از مجموعه دوجلدی مقالات وی به پارسی برگردانده شده است. عناوین مقالات کتاب بدین ترتیب است: آیین گنوسی از آغاز تا سدههای میانه؛ آیین گنوسی از سدههای میانه تا اکنون؛ آیین گنوسی، بدعتی مسیحی؛ آیین مندایی؛ مانی؛ آیین مانوی؛ آیین مانوی و مسیحی؛ تاریخچه پژوهشهای مانوی؛ مانی و دین او: بررسی متون؛ قطعهای از شعر مانوی به ترکی باستان؛ چند شعر مانوی.
امروز طنین دلنشین زبانها و گویشهای ایرانی را در جای جای ایران زمین میتوان شنید. قرنهاست که مادران پاکنهاد این مرز و بوم واژهها، حکایتها، ضربالمثلها و ترانههای اصیل ایرانی را در قالب گویشهایی چون آرانی، آشتیانی، آمُرهای، ابوزیدآبادی، ابیانهای، اردستانی، افتری، انارکی، الویری، بادرودی، بختیاری، بشاگردی، بلوچی، بهدینی، بیابانکی، بیدگلی، پایونی، تاتی، تالشی، تفرشی، جوشقانی، خوانساری، خوری، دشتستانی، دوانی، زفرهای، سدهی، سُرخهای، سمنانی، سنگسری، سویی، سیوندی، فریزندی، قُهرودی، کردی، کشهای، کفرانی، کهکی، گزی، گورانی، گیلکی، لارستانی، لاسگردی، لری، مازندرانی، محلاتی، مهرجانی، میمهای، نائینی، نطنزی، وانشانی، ورزنهای، وفسی، ویدری و یرندی، یا در قالب لهجههای شیرینی چون اصفهانی، بیرجندی، تهرانی، قائنی، کرمانی، مشهدی، نیشابوری، همدانی و یزدی در گوش فرزندان دلبند خود زمزمه میکنند.
یکی از مهمترین و در عین حال، جذابترین حوزهها در زبانشناسی ایرانی کشف و بازسازی ویژگیهای زبانها و گویشهایی است که هیچ شاهد مستقیمی از آنها بر جای نمانده است. از میان زبانهای ایرانی باستان که در اواسط هزاره نخست پیش از میلاد در پهنه وسیعی از مرزهای شمالی چین در شرق تا سواحل شمالی دریای سیاه در غرب، رواج داشت، تنها آثار مستقیم دو زبان بر جای مانده است: فارسی باستان به خط میخی در کتیبههای شاهنشاهان هخامنشی که متأخرترین آنها متعلق به اردشیر سوم (پادشاهی: 359 ـ 338 ق م) است، و اوستایی با دوگویش گاهانی (یا متقدم) و متأخر، که قرنها سینه به سینه نقل میشد و سرانجام در سده چهارم میلادی در زمان پادشاهی شاپور دوم ساسانی (309ـ 379 م) به خطی مخصوص به نگارش درآمد.