سالها پیش، هنگام دانش اندوزی در دانشگاه تهران، با خود میاندیشیدم که ما چه زمان میتوانیم مانند بیگانگان، فرهنگی داشته باشیم که گاه خواندن نوشتههای پارسی، بسادگی ریشههای واژگان زبان مادریمان را در آن بیابیم. چرا ما در این زمینهها کار نکردهایم؟ اگر هم کاری شده چندان روشمند و همه سویه نبوده است. گویا این آرزویی بود بس بزرگ و بسیار دست نیافتنی! سالیان دراز در پی بررسی و پژوهش و فراهم کردن چنین فرهنگی بودم. بارها برگهبرداری کردم و به نوشتهها و دفترکهای گوناگون روی آوردم. فرهنگ پاشنگ که براستی فرهنگی پارسی است و به نمودن و آشکاره کردن ریشهها هم میپردازد، در گونه خود بیهمتاست و خود نگارنده برای نشاندادن مشتی از خروار، برای کارش بخوبی و برسایی کوشیده است.
گرچه گویش سبزواری یکی از لهجههای فارسی دری است و سالیان دراز شلاق زبانهای ناهماهنگی چون زبان ترکی، مغولی، عربی و ... را بر شانه خود تحمل کرده و امروزه در قسمت نسبتا وسیعی از خاک ایران تکلم میشود، هرگز نمیتوان آن را از لهجههای دیگر زبان فارسی برتر دانست. وقتی از گویش سبزواری سخن گفته میشود و اختصاصات دستوری یا واژههای آن بررسی میشود، نباید این تصور پیش آید که با یک گویش صددرصد ثابت سروکار داریم و بین افراد مختلفی که با آن گویش تکلم میکنند، وحدت کلمه و لفظ برقرار است. در این کتاب لغات و اصطلاحات گویش سبزواری با شواهدی از اشعار محلی این شهرستان گردآوری شده است.
زرقان شهری باستانی در میانه راه شیراز به تخت جمشید در دامنه کوه زرقان است. زرقان قدیم شامل محلههای بزرگ جولاهگان، میان و لرها و محلههای کوچکتر آخوندها، جهودها و حیدر بود. مجموعه این محلههای درهمفشرده، پشت به کوه داده و دامن تا ابتدای دشت گسترده بود. برجوبارو و دروازههای کوچک و بزرگ شهر را در میان گرفته بود و از گسترش آن پیشگیری میکرد. در این کتاب مجموعه دوهزار مثال، اصطلاح، کنایه، تشبیه و پند و اندرز در لهجه فارسی مردم زرقان فارس گردآوری شده است.
این فرهنگ دربرگیرنده واژگانی است که به گونهای واژه «نامه» در آن به کار رفته است. هرگاه نویسنده یا سرایندهای از واژههای گوناگون که در آنها واژه «نامه» به کار رفته است، بهره گرفته باشد، همچون: آفاق نامه، روشنایی نامه، سعادت نامه، سفرنامه از ناصرخسرو؛ آنتنامه، پارسینامه، تفکیرنامه، تیمورنامه، حافظنامه، حکمتنامه، خلدنامه، رنجنامه، زلیخانامه و ... از گوته کوشیده شده که سامان آباتای پارسی پیشبینی گردد تا جوینده بهسادگی واژه دلخوانش را بیابد. در سراسر این کتاب هر واژهای که در آن «نامه» به چشم میخورد، خواه در درآمد باشد یا درون نوشتار، با واژههای دیگر آورده شده است. در پایان کتاب در بخش نمایهها، دو گونه نمایه یکی آباتایی و دیگر نام کسان آورده شده و با پیکانک به نامه وابسته به آن بازگشت داده شده است. همچنین شماری از واژههای دشوار کتاب برای راهگشاری در بخش «واژهنامه» یادآوری گردیده است.
این فرهنگ دربرگیرنده واژگانی است که به گونهای واژه «نامه» در آن به کار رفته است. هرگاه نویسنده یا سرایندهای از واژههای گوناگون که در آنها واژه «نامه» به کار رفته است، بهره گرفته باشد، همچون: آفاق نامه، روشنایی نامه، سعادت نامه، سفرنامه از ناصرخسرو؛ آنتنامه، پارسینامه، تفکیرنامه، تیمورنامه، حافظنامه، حکمتنامه، خلدنامه، رنجنامه، زلیخانامه و ... از گوته کوشیده شده که سامان آباتای پارسی پیشبینی گردد تا جوینده بهسادگی واژه دلخوانش را بیابد. در سراسر این کتاب هر واژهای که در آن «نامه» به چشم میخورد، خواه در درآمد باشد یا درون نوشتار، با واژههای دیگر آورده شده است. در پایان کتاب در بخش نمایهها، دو گونه نمایه یکی آباتایی و دیگر نام کسان آورده شده و با پیکانک به نامه وابسته به آن بازگشت داده شده است. همچنین شماری از واژههای دشوار کتاب برای راهگشاری در بخش «واژهنامه» یادآوری گردیده است.