ایرانی به شعر خوگرفته و ویژگی وزن، او را ترغیب به حفظ اشعار میکند. اگر شعر فقط برای ذهنهای سریع الانتقال و پرورده سروده شود یعنی شاعر صرفاً روی سخن خود را متوجه قشر تحصیل کرده و آکادمیک کند یعنی قشری که ظاهراً میداند که شاعر چه میکند، مطمئناً به همان نسبت هم طافداران و حافظان شعر او محدود خواهند شد (گو اینکه همان قشر به ظاهر دریافت کننده شعر بیمعیار نیز بعید به نظر میرسد که آن را حفظ کند). اصولاً مهمترین ویژگی اشعاری که از خلال قرون عبور کرده و هنوز در این دنیای ماشینی و دنیای سرعت بر دلها حکومت میکنند، ویژگی «غیرطبقاتی» بودن آنهاست. میراثدار باید با میراثگذار رابطه خوبی داشته باشد والا میراثدار اصیلی نمیتواند باشد.
نویسنده این کتاب از خردی ایرانی بار آمده و از همان بچگی که به دبستان و دبیرستان میرفته همیشه شور و عشق میهن در سر و دل داشته و هر پایه ای که بالاتر می آمده گاهی هم در میهن پرستی فراتر می نهاده دانش کشاورزی را نیز بدین منظور فراگرفته است. از ایران و برای ایرانی است. پیوسته می کوشد که راهی برای آزادی و بزرگی ایران بیابد و کاری کند که نام از دست رفته ایران دوباره باز آید. بررسی هایی در این زمینه نموده و به حقیقت بزرگی ایران و نیاکان خود پی برده و سر آنرا دریافته است. به عقیده خود راه چاره را یافته و امروز از روی ایمان می گوید: ایران آزاد و بزرگ می شود.
نگارنده در ابتدای کتاب یادآور میشود که "موسیقی عامیانه ناظر بر وقایع مهم زندگی از جمله تولد تا مرگ است .این هنر بنابه مقتضیات زمان و مکان و موضوع فرق پیدا میکند و در واقع بیان احساسات پاک و صادقانه مردم است که در فرم و قالب مناسب با موضوع و فعالیت ارائه میشود .موسیقی عامیانه ایران در تمام اشکال خود سرشار از مضامین اسلامی است و این امر جزء ویژگیهای این هنر ساده و بی پیرایه نیز محسوب میشود ."وی در این کتاب نغمهها و سرودههای عامیانه را در قالب یازده موضوع که عمدتا نام و نشانی از مولای متقیان علی (ع) دارند گردآوری و بررسی نموده که عبارتاند از" :ترانههای کار"، "دامداری"، "اعتقادات و باورهای عامیانه در خصوص ابزار موسیقی"، "نغمات و دعاهای رمضان"، "موسیقی در آیینهای نوروزی"، "دوبیتیهای عامیانه"، "متلها یا قصه ترانههای عامیانه"، "لالاییها"، "نغمههای عروسی"، "نغمههای حماسی " و "ترانههای مذهبی ."در بخش انتهایی کتاب، "منابع و ماخذ "و "نمایه "فراهم آمده است .
در میان شاعران و نویسندگان و محققان معاصر چندتن را به تعبیری باید نسل دوم از کسانی که در رده پیشگامان رویکرد به فرهنگ مردم قرار گرفتهاند، به حساب آورد. این افراد، نه به گونهای از سر تفنن؛ که بخش مهمی از کوششهای فرهنگی خود را به مقولات فرهنگ مردم اختصاص دادند و کارکردهایشان تاثیری فعال و پویا در گرایش جمع کثیری از اهل قلم به فرهنگ عامه ایران را در پی داشت. این رویکرد، فرهنگ عامه را که با همه پویایی و آفرینندگی درونیاش، به سبب نگاه و تلقی تاریخی برخی از استادان ادب و هنر رسمی، از وضعیتی انفعالی، از میدان ادب و هنر رانده شده بود، در گستره چشمگیری بازشناسی کرد و نگاهها را به تشخص و ارزش ویژه و والای آن برگرداند. از آن پس بود که فرایند گردآوری، تنظیم، پژوهش و عرصه آفرینشهای عامه ـ اگر چه نه در سطح و مقدار کمی قابل مقایسه با کشورهای اروپایی و حتی کشورهای همسایه ـ رشد کمی و کیفی خود را آغاز کرد و به تدریج در آوردههای هنر رسمی ـ هنر زمانه ـ سهم و نقش برعهده گرفت و دیگر وارد کردن واژهها، اصطلاحها، زبانزدها، باورهای عامه و قالبهای منظوم، حرکتی نه تنها قابل نکوهش به شمار نیامد، بلکه به مثابه ارزش هنری تلقی و مقبول افتاد.
شروه را باید از گونههای شگفت قالبهای هنری در قلمرو شعر و موسیقی بومی ایران به شمار آورد؛ گونهای که از آن بسیار سخن رفته اما هم چنان مرموز و کمشناخته باقی مانده است، در مکتبهای شعر و موسیقی جای تثبیت شدهای نیافته است. نامش در چند حوزه جغرافیایی بر زبانهاست، با این همه، زادگاه و خاستگاهش چندان روشن نیست، آفریننده و پایه گزارش را کسی نمیشناسد، از معیارها و ضابطههایش تعریف درستی داده نشده، کاربردهایش متفاوت و گاه متناقض است. از پژوهشگران، هر کس از ظن خود یارش شده، اما از کنه اسرارش گویا چیزه در نیافته است. صاحب این قلم تا لحظه نگارش این سطور، پانزده نام از آن یافته است که در آنها، شروه از منظر حروف و صورت به نمایش گذاشته شده است. این نامها غیر از نامهای استعاری و کنایی شروه، مثل «فایزخوانی» یا «حاجیانی» یا «شنبهای» است. این نوشته نیز اگر نتوانسته باشد پاسخ ابهامات یاد شده را روشنتر از دیگران بیابد، اما کوشیده است تا با چهرههای متفاوت و کاربردهای متنوع و درونههای آن در جای جای سرزمینمان نزدیک شود.