در این مقاله نخست به ارتباط ریشهشناسی و فرهنگنگاری پرداخته شده است، که اگر چه مقولههایی مجزایند، میتوانند در فرهنگنویسی کنار هم قرار گیرند. در واقع هدف این مقاله این است که نشان دهد ریشهشناسی در چه فرهنگهایی ثبت میشود و اصولاً چه ارتباطی بین این دو وجود دارد. بدین منظور، در خصوص فرهنگهایی که میتوان در آنها اطلاعات ریشهشناسی را ثبت کرد توضیحاتی داده شده است. همچنین به ضرورت ثبت ریشهشناسی در فرهنگ نیز اشاره شده است.
فرهنگ نویسی کاری دقیق، صبرآزما، پرزحمت و پیچیده به شمار می آید؛ ولی فرهنگ نویسان فارسی در هند با دلایل گوناگون همت بدان گماشته اند و در این کار سترگ نامهای پرآوازه را برای خودشان حفظ نموده اند. در رگویدا آمده است: «نیاکان پارسیها با هندیان پیوند و ارتباط داشتند.» پرفسور مکس میلر(MILLER) عقیده داشته است که: «نیاکان پارسیهای نخستین درهندوستان زندگی میکردند و پس از آن به ایران و قندهار هجرت کردند.»
کتاب «فرهنگ فارسی مدرسهی سپهسالار» با تصحیح دکتر علی اشرف صادقی، از روی نسخهی منحصر به فرد در کتابخانه مدرسهی عالی سپهسالار (مطهری) منتشر شده است. از این فرهنگ، تحت عنوان نصاب ترکی و فرهنگ منسوب به قطران نیز یاد کردهاند. در معرفی این فرهنگ آمده است: «قسم دوم در مرکبات معانی بعضی اقوال اکابر و حدیث نبوی صلعم.» اما با بررسی متن مشخص می شود که فرهنگ حاضر شرح عبارات عربی، آیات، احادیث و لغات گلستان سعدی است. این فرهنگ برحسب الفبای فارسی و با ذکر شواهدی چند، تدوین شده است.
در این مقاله، نخست ریشهشناسی ازدید زبانشناسی تاریخی تعریف شده است و پس از آن، پیشینهای از ریشهشناسیهای انجامشده ذکر گردیده است؛ سپس انواع ریشهشناسی شامل عالمانه، شبهعالمانه و عامیانه مطرح شده، آنگاه، بحث ریشهشناسیهای عامیانه بهطور مفصّل و همراهبا مثالهایی در حوزه فرهنگی ایران شرح دادهشده است. این مثالها مربوط به جاینامهای ایران است که بهدلایل و اغراض گوناگون ازجمله مسائل و تعصبات قومی وقبیلهای ریشههای غیرایرانی برای آنها تراشیده شده است. در این مقاله کوشش شده ریشه ایرانی آنها روشن شود. در پایان، هدف از ایننوع ریشهشناسی و دامنزدن بدان ازسوی برخی اقوام ایرانی و نیز پیامدهای آن بهبحث گذاشته شده است.
زبور مانوي يکي از زيباترين سرودههاي ماني است. بررسي درونمايه آن ما را با جهانبيني دين مانوي: دو جهان تاريکي و روشني و پارههاي نور رهايي يافته از دنياي مادي، آشنا ميکند. تا پيش از بررسي دست نوشتههاي منحصر به فرد اين اثر به سه زبان فارسي ميانه، پهلوي اشکاني و سغدي به دست آمده از ناحيه تورفان، زبور قبطي تنها منبع موجود به شمار ميرفت. از جمله اين قطعهها، قطعه M78 است که دربردارنده متني به پهلوي اشکاني و ستايشي است براي پدر بزرگي که همان خداوند بزرگ جهان روشني در انديشه مانوي است. اين متن جزء مجموعه متنهاي تورفاني آکادمي علوم براندنبورگ برلين است که، در اين مقاله، ابتدا به معرفي دست نوشته و سپس حرفنويسي، آوانويسي، ترجمه و توضيحات لازم مفهومي و ريشهشناختي آن پرداخته شده است.