رباعیات خیام عمدتا بیانگر دیدگاههای فلسفی او هستند و به واسطه تعصب مردم در زمان حیات او مخفی بوده و پس از مرگش منتشر گشته اند. به همین دلیل در تعداد این رباعیها و نیز حقیقی یا جعلی بودن بعضی از آنها اختلاف نظراتی وجود دارد. در چند قرن اخیر این رباعیات مورد توجه قرار گرفته، به زبانهای بسیاری ترجمه شده و تصحیحات فروانی در آنها صورت گرفته است. کتاب پیش رو ترجمه آذری رباعیات خیام می باشد که به همت جبار باغچه بان (1264 – 1345 شمسی) بنیان گذار اولین کودکستان، نخستین مدرسه ناشنوایان وهمچنین اولین مؤلف و ناشر کتاب کودک در ایران در طی سی و یک سال و با ویرایش های متعدد صورت پذیرفته است. به منظور سهولت بیشتر خواننده در پایان کتاب مصرع آخر رباعی فارسی همراه با شماره صفحه ترکی آن درج شده است.
رباعیات خیام نام مجموعهای است که از رباعیهای غیاثالدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوری مشهور به خیام فراهم آمده. این رباعیها در سدههای پنجم و ششم هجری قمری به زبان فارسی سروده شدهاند و عمدتاً بیانگر دیدگاههای فلسفی او هستند. خیام زندگیاش را بهعنوان ریاضیدان و فیلسوفی شهیر سپری کرد. این در حالی بود که معاصرانش از رباعیاتی که امروزه مایهٔ شهرت و افتخار او هستند بیخبر بودند. در چند قرن اخیر این رباعیات بسیار مورد توجه قرار گرفتهاست، به زبانهای بسیاری ترجمه شدهاند و تصحیحات فراوانی بر آنها صورت گرفتهاست. این کتاب توسط فیضان حیدر تصحیح و ترجمه و در سال 2016 منتشر شده است
کتاب حاضر ترجمه منتخباتی از شاهنامه فردوسی به زبان ترکی آذربایجانی است که در سال 1934 میلادی مطابق 1313 هجری شمسی به مناسبت برگزاری جشن هزاره تولد فردوسی در ایران (تهران و توس) و در کشورهای دیگر جهان از جمله جمهوری آذربایجان، در باکو با الفبای لاتین قدیم آن جمهوری منتشر شد. از آنجایی که در سال 1939 میلادی، آن الفبا منسوخ و الفبای سیریلیک (کریل) جایگزین آن گردید. این کتاب تقریبا از میان رفت. بطوری که امروزه اگر نایاب نباشد مسلما بسیار کمیاب خواهد بود. در این اثر ترجمه هایی از معروفترین داستانهای شاهنامه مانند داستان رستم و سهراب، رستم و اسفندیار، ضحاک و سیاوش و غیره ... توسط ده تن از شعرای معروف جمهوری آذربایجان به زبان ترکی آذری و به صورت منظوم آمده است که تاکنون در هیچ جا نقل نشده است.
بطور خلاصه باید دانست سالمندان مانند خردسالان حواس و قوای خود را در اختیار آموزگار نمی گذارند حتی اغلب فهم خود را بر دستور آموزگار مقدم می دارند و سلیقه آموزگار را نمی پسندند در عالم خود فکر می کنند که مثلا اگر آموزگار فلان طور درس بدهد یادگرفتن من آسانتر می شود آنها میل ندرند تهجی کنند و برای ترکیب حروف در نوشتن کلمات به خود زحمت بدهند میل دارند کلمات را به همان شکل که در کتاب می بینند بخوانند و از روی آن مانند نقاشی مشق کرده نوشتن یاد بگیرند از اصول و قواعد صوت شناسی و کلمه سازی بی اطلاعند.لذا ما نیز در ظاهر و در وهله اول درس را مطابق ذوق آنها آغاز می کنیم یعنی خواندن و نوشتن یک جمله را به همان شکل که آرزوی آنهاست بدون توجه به تعلیم حروف جزء کلمه مانند نقشی می آموزیم و پس از آنکه کلمات آن جماه را خوب شناختند به شناسانیدن شکل و صداهای حروف جزء و به تعلیم قاعده ترکیب آنها را آغاز می کنیم در این صورت چون زمینه و نقشه عمل به آنها روشن است به منظور آموزگارر پی برده و مطیع دستورات او میشوند.