در شاهنامه هنگامی که سیاوخش به توران میرود و در سیاوشگرد جای میگیرد، افراسیاب کرسیوز را با هدایایی نزد او میفرستد و به او میگوید: اگر آب ندادن بود میزبان بدان شهر خرم ده هفته بمان اصطلاح آب دندان که همین یک بار در شاهنامه آمده و گویا قدیمیترین شاهد ما برای این واحد واژگانی باشد، به معنای موافق میل است. اما در دیگر متون زبان فارسی به ویژه نظم کاربرد نسبتا فراوانی دارد. نکته جالب این است که سابقه کاربرد اصطلاح باب دندان از حدود یک صد و بیست سال تجاوز نمیکند. در اینجا میخواهیم نشان دهیم که چگونه آب دندان یا آب دندان که چندنی قرن در زبان فارسی رواج داشته جای خود را به باب دندان داده است. پیکره رایانهای گروه فرهنگنویسی نشان میدهد که قدیمیترین متنی که در آن اصطلاح باب دندان به کار رفته کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی، ترجمه میرزا حبیب اصفهانی (سال ترجمه: حدود 1289 ـ 1310 هـ ق) است و پس از آن در آثار جمالزاده، هدایت، عبدالله مستوفی و سایر نویسندگان فراوان به کار رفته است.
از زمان قدیم درباره شاهنامه فردوسی کتابهای مختلفی از جمله فرهنگ لغات شاهنامه نوشته شده است؛ یکی از این کتابهای معروف، «فرهنگ لغات شاهنامه» عبدالقادر بغدادی است که تا روزگار کنونی حفظ شده است. وی این کتاب را در اواسط قرن یازدهم هجری قمری به زبان ترکی استانبولی به رشته تحریر درآورده است. این فرهنگ را یکی از جامعترین فرهنگ لغات شاهنامه موجود در جهان دانستهاند. مجموع مدخلهای این اثر بالغ بر 1598 فقره است که با احتساب واژههایی که به مناسبتهای مختلف ذیل برخی از مدخلها وجود دارد، میتوان تعداد واژهها را بسیار بیشتر از این مقدار دانست. نویسنده بعد از انتخاب واژه فارسی، معادل ترکیاش را آورده و سپس مثالهای لازم را ذکر کرده است.
یکی از ویژگیهای عمده شاهنامه فردوسی این است که منبع سرشار واژگان زبان فارسی است؛ از اینرو در تمام فرهنگها و واژهنامههای فارسی در معنای هر واژه به ابیات شاهنامه به عنوان معتبرترین شاهد استناد شده است. این واژهنامه شامل شرح لغات، اصطلاحات، نامها و جایهای شاهنامه است و مآخذ آن افزون بر واژهنامهها و فرهنگهای اختصاصی منتشرشده قبل از این کتاب، عبارتند از: لغت فرس، برهان قاطع، لغتنامه دهخدا، قاموس المحیط، المنجد، فرهنگ لاروس و .... .
در متون منظوم و منثور فارسی دو واژه «رای» و «رأی» فراوان به کار رفتهاند. «رأی» در عربی یعنی «نظر» و «عقیده» و «تدبیر» و «بصیرت» و «مشاوره» و «حکم» و «فتوا»، و همین معنیها وارد زبان فارسی نیز شده است. «رای» نیز معنیهای متعددی دارد، بدین شرح: «نظر»، «عقیده»، «تدبیر»، «مصلحت»، «قصد» و «آهنگ»، «منظوم» و «مقصود»، «هوش»، «خرد»، «خواست» و «اراده»، «شیوه» و «روش»، «رسم» و «آیین» و «فرمان». «رای»، چنان که در ادامه بحث معلوم خواهد شد، اصالتاً فارسی است، ولی چون «رأی» هم، باز به شرحی که خواهد آمد، بدون همزه تلفظ میشده، همیشه به دقت نمیتوان گفت کدام یک از این معانی فارسی است و کدام عربی.
گویا کهنترین منبعی که در آن به این ضربالمثل اشاره شده، دیوان اثیرالدین اخسیکتی (ص 422) شاعر قرن ششم هجری است. همه میدانند که این ضربالمثل معروف ریشه در داستان رستم و سهراب دارد و هم در امثال و حکم دهخدا و هم در کتابهای مربوط به ریشه تاریخی ضربالمثلهای فارسی به این نکته اشاره شده است. اما آنانی که پایان این داستان را در شاهنامه نیک به یاد دارند میدانند که اصلا نوشدارویی به سهراب نرسید که دیر برسد. رستم پس از آنکه پهلوی پور جوان را به خنجر میدرد، گودرز را نزد کاووس میفرستد تا برای درمان زخن سهراب نوشدارو بفرستد، ولی کاووس از این کار سر باز میزند و گودرز دست خالی ررهسپار میدانگاه میشود و به رستم میگوید بهتر است خودت به کاخ کاووس بروی و با درفشان کردن جان تاریک پادشاه، نوشدارو را از او بگیری.