امروزه فرهنگنگاری نوین، به مثابه شاخهای برجسته از زبانشناسی کاربردی، مجهز به اصول و مبانیای است که فاصلهای بسیار با فرهنگنویسی سنتی دارد. با وجود پیشینه روشن ایرانیان در این عرصه، واقعیت آن است که فرهنگنگاری نوین ساز و کارهایی بس متفاوت از فرهنگنویسی سنتی یافته که بیتوجهی به آنها و نیز توقف در شیوهها و رویکردهای سنتی، نتیجهای جز افزایش آسیبها و کاستیها در این عرصه نداشته و ندارد. با وجود آنکه، در دهههای اخیر و به ویژه در یک دهه گذشته، شاهد انتشار برخی آثار برجسته و تحولآفرین در حوزه فرهنگهای یکزبانه و دوزبانه بودهایم، اما بررسی فضای حاکم بر فرهنگنگاری ما کماکان حکایت از غلبه آسیبها و کاستیهایی دارد که بیتردید بیتوجهی به این آسیبها و کوچک شمردن آنها نتیجهای جز تعمیق شکاف ما با پیشتازان این عرصه به همراه نخواهد داشت.
مولف در این کتاب اشعار نظیری و عرفی را با هم مقایسه کرده است و برای نشان دادن این که دو شاعر هم زمان و هم سبک در حالی که شباهتهای فراوانی با هم دارند چقدر می توانند با یکدیگر تفاوت داشته باشند و این مقایسه که بین دو شاعر سبک هندی به وجود می آید، جذاب و شیرین به نظر می رسد. نویسنده در ضمن مقایسه، به بررسی و نقد شعر هر دو شاعر هم پرداخته است .
محمدجعفر طاهری میگوید: دورنمای جشن دوهزار و پانصد ساله ایران آنچنان نظرم را به خود جلب نمود که لازم دانستم حقیقت را که در یک عمر طولانی از طریق الهامات و تجربیات و اطلاعات صحیح بدست آورده برای بیداری هم میهنان عزیز و آیندگان بی خبر از واقعات در این دفتر به رسم یادگار به رشته تحریر در آورم و به دلیل جشن دوهزار و پانصد ساله بنام کورش کبیر درصدد برآمدم بدانم این شخص کیست و این همه تشکیلات و غوغای عظیمی که برای او فراهم نموده اند چیست؟ ....
فرهنگهایی که پس از فرهنگ فارسی (معین 1360) منتشر شدهاند به ریشهشناسی توجه عمدهای نداشتهاند و یا به تکرار مندرجات آن بسنده کردهاند. در این مقاله ریشهشناسی دوازده مدخل این فرهنگ بررسی شده است. این دوازده واژه در زبان انگلیسی نیز به کار میرود. منبع اصلی ریشهشناسیهای ذکر شده، فرهنگهای انگلیسی هستند. کاستیهای بخش ریشهشناسی فرهنگ فارسی (معین 1360) تنها به این مدخلها خلاصه نمیشود و ریشهشناسی بسیاری از مدخلهای دیگر نیز نیاز به بررسی دارد.
«فرهنگ فارسي سخن» را ميتوان تحولي در عرصه فرهنگنويسي زبان فارسي برشمرد که برجستهترين ويژگي آن توجه به جنبهها و اصول فرهنگ نگاري علمي در دورهاي است که زبان فارسي با خلئي جدي در اين حوزه روبه روست. اهميتدادن به مقوله ريشهشناسي واژهها در کنار توجه به مقولههايي چون بهرهگيري از پيکره زباني در روند گزينش واژهها، توجه به جنبههاي گرايش زباني و حوزه کاربرد واژهها، ارايه مثالها و شواهد مناسب و مواردي از اين دست از جمله ويژگيهايي است که اين اثر را از ديگر آثار موجود، متفاوت ساخته است. به رغم دقت نظر و اهميتي که در اين اثر به مقوله ريشهشناسي واژهها داده شده است، شاهد کاستيهايي در اين بخش هستيم که در اين نوشتار، اينگونه کاستيها در سه بخش بررسي و تحليل شده است.