مصدر هشتن در زبان فارسی، علاوه بر معانی اصلی خود، یعنی «گذاشتن، اجازه دادن، رها کردن، ترک کردن و ...»، معانی اصطلاحی نیز داشته که تا قرن هشتم متداول بوده، اما فرهنگهای فارسی آن را ذکر نکردهاند و آن اصطلاح فقهی «طلاق دادن» است. هشتن در فارسی دری مانند طلاق در زبان عربی علاوه بر معنی اصلی خود مفهوم اصطلاحی نیز به خود گرفته است.
کتاب حاضر به مناسبت ششمین سال تاسیس صدای آمریکا به زبان فارسی این مجموعه خواندنی را که متضمن گفتارهایی از برنامه های متنوع صدای آمریکاست به عنوان ارمغان نوروزی به شنوندگان صدای آمریکا تقدیم کرده است
یکی از وجوه اهمیت زبان و ادب فارسی در شبه قاره پیوستگی عمیق زبان های ملی و محلی این منطقه با زبان فارسی است. تاثیرات عمیقی که زبان فارسی هم در زمینه واژه ها و اصطلاحات و هم در زمینه قواعد و دستور زبان بر زبان های رایج این منطقه داشته است، مورد تاکید و اذعان اهل فضل و ادب پاکستانی و سایر محققان بوده که در کتاب ها، سخنرانی ها و .... بدان پرداخته اند. این پیوستگی بویژه در ادبیات منظوم بیش از ادبیات منثور به چشم می خورد و به عنوان نمونه بافت و ترکیب شعر اردو و اصطلاحات و قواعد آن به روشنی میزان این تاثیرپذیری را نشان می دهد. بنابراین منابع و مآخذی که بتواند این رابطه و پیوند عمیق را نه فقط برای فارسی گویان و فارسی سرایان این خطه، بلکه برای اردو سرایان نیز روشن تر و معنی دارتر سازد، ضروری می نماید. چه بسا شاعر و نویسنده ای که اصطلاحی را شنیده است ولی معنی دقیق و کاربرد صحیح آن را در شعر و نثر نمی داند و به متون اصلی و مفصل هم یا دسترسی ندارد و یا از چنان تبحر و تسلطی در زبان فارسی برخوردار نیست که به راحتی بتواند از آنها معنی و کاربرد اصطلاح مورد نظر را دریابد...
مشهورترین کاربرد «خیش» را شاید بیشتر کسانی که با متنهای کهن سروکار دارند از تاریخ بیهقی در خاطر دارند و در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد. فرهنگهای فارسی هر کدام به نحوی از «خیش» و «خیشخانه» تعریفی به دست دادهاند که برخی از آنها در لغتنامه نقل شدهاند. در این مقاله بر آنیم تا به نحوه به وجود آمدن این دو ابزار برودتی و حتیالمقدر سازوکار آن بپردازیم. گفتنی است ناجی معروف، محقق عرب، نیز در مقاله خود با عنوان «فصول من حضاره بغداد» در بخش «تکییف الهواء و تبرید البیوت ببغداد» براساس یافتههای خود به سازوکار خیش و خیش خانه پرداخته است و ما در این مقاله به یافتههای او نیز اشارهای خواهیم داشت.
طبق تقسیمبندی لادیسلاو زگوستا، زبانشناس و لغتشناس چک، فرهنگ تاریخی زبان، به همراه فرهنگ ریشهشناسی یکی از دو صورت فرهنگ در زمانی (تاریخ) و گونهای از آثار مرجع است که در آن تحولات واژگان زبان در سطح صورت و معنا در طول زمان نشان داده میشود. موضوع اصلی این قبیل فرهنگها ترسیم تحولات تاریخی واژگان یک زبان از نخستین شاهد مکتوب آن است. تحولات صرفی و معناشناختی ای که یک واژه از سر گذرانده است به ترتیب در دورههای مختلف براساس شواهدی از منابع ادبی و غیر ادبی توصیف میشود.