از لحظه‌ای فلسفه پوزیتیویسم رابطه انسان و ماوراء را مردود اعلام کرد و میان علوم و فلسفه و تاریخ جدایی افکند و برای فرآیند رشد شعور بشر، دوره دیگری را تصور و پیشنهاد کرد، تا اکنون تمدن غربی از داخل و خارج مرزهای جغرافیایی خود شاهد واکنش‌های مثبت و منفی متعددی به این طرح و منش خود بوده است. مکتب تاریخ نگاری «اَنال» یکی از آن مخالف خوانی‌ها و مغایراندیشی‌های قابل توجهی است که در فرانسه در حوزه علوم انسانی نسبت به این جریان غالب پوزیتیویستی شکل گرفت. شاید،«مکتب تاریخ‌نگار کل‌نگر» ساده‌ترین تعریف این جنبش باشد. به دیگر سخن، بررسی همبسته اقتصاد و سیاست و ادبیات و علم و فلسفه و هنر و دین در یک دوره، و کشف رابطه افکار فردی و شعور جمعی و بالعکس در همان دوره و همچنین نگارش «تاریخ روانشناختی» و یا «روانشناسی تاریخی» از جمله مواردی است که در آغاز، منظور نظر این جنبش بود و تاکنون با همین روش، آثار بسیار ارزنده‌ای را در حوزه فرهنگ و تاریخ‌نگاری پدید آورده‌اند.

منابع مشابه بیشتر ...

63c51c5aad868.png

شعر سیاسی در دوره پهلوی دوم

احمد درستی

یکی از شیوه‌های ابراز نظر در مورد قدرت و نظام سیاسی در دوره پهلوی دوم، سرودن شعر بود. از آنجایی که اختناق حاکم بر جامعه اجازه اعتراض و اظهارنظر صریح را نمی‌داد، بسیاری از افراد با استفاده از صنایع ادبی، چون کنایه، ایهام و ... در قالب شعر مخالفت خویش را با وضعیت موجود اعلام می‌کردند. از طرف دیگر تعدادی از طرفداران رژیم پهلوی نیز به وسیله شعر به تعریف از این رژیم می‌پرداختند. این کتاب اشعار مخالفین و موافقین رژیم پهلوی را با توجه به مبانی فکری آنها مطرح کرده و مضامین و معانی هرکدام را مورد بحث قرار داده است.

63c2b8a72fbfd.jpg

تجدد و دین زدایی در فرهنگ و هنر منورالفکری ایران از آغاز پیدایی تا پایان عصر قاجار

محمد مددپور

کتاب حاضر، روایت تطور تاریخی ایران پس از عصر صفوی است که با تکیه بر مفهوم زندگی غربزدگی، در فرهنگ شرق و غرب، نگاشته شده و این مباحث را دربردارد: مبانی فرهنگ و هنر در شرق و غرب، زمینه‌های روابط فرهنگی و هنری ایران و غرب، پیدایی منورالفکری سکولار و روشنفکری دینی، گفت‌وگویی در باب غربزدگی در مدرنیسم دینی معاصر، مبانی هنر در شرق و غرب، شعر و ادب دنیای نفسانی، غرب‌زدگی در نقاشی سنتی ایران، از نمایش سنتی تا نمایش غربزده، و غربزدگی در موسیقی سنتی ایران. به تصریح نگارنده: “نهضتی که در دوره رنسانس به نهضت اومانیسم یا انسان‌مداری تعبیر شد. همان‌چیزی بود که در صورت آداب‌دانی و بشریت تجلی کرده بود اصل و مبدا جدایی تمدن غرب از تمدن‌های شرقی و دینی همین نهضت بود. فرهنگ غرب پس از رنسانس، علی‌الخصوص قرن هجدهم به سرتاسر عالم توسعه یافت و به منزله‌ی تنها فرهنگ موجود زنده‌ی عالم تلقی گردید. بدین‌طریق فرهنگ زندگی غربیان چون الگو و نمونه‌ی اعمال شرقیان. تلقی شد. در ضمن فرهنگ‌مداری غرب، اعتقاد به برتری اروپایی نیز پدید آمده است که یک نظریه‌ی شبه علمی محسوب می‌شود. داروینیسم که در قلمرو زیست‌شناسی و تاریخ طبیعی پدید آمد، نظریه‌ی نوید استیلای تمدن غرب بر آسیا تلقی شد. نظریه‌ی استبداد شرقی و قبول ضعف جسمانی و فکری شرقیان نیز که از آوای مونتسکیو و منورالفکران و قبل از آنان، سیاحانی که با اصول و تفکر غربی به شرح و زندگانی اقوام شرق پرداخته بودند، داروینیسم اجتماعی صحه می‌گذاشت.