جنایت به مقوله «عصیان برضد نظم اجتماعی» تعلق دارد. عاصی را کیفر نمیدهند، خردش میکنند. امکان دارد که عاصی مرد بدخیت و شایان تحقیری باشد: خود عصیان به هیچ رو جنبهای که بنوان تحقیرش کرد ندارد. و درباره نظم اجتماعی ما، اقدام به عصیان به خودی خود ارزش مرد را پائین نمیآورد. حالاتی هست که حتی میباید یک چنان عاصی را محترم شمرد زیرا او در جامعه ما چیزی را احساس میکند که میباید بجنگ آن برخاست؛ زیرا حالاتی هست که او از خواب بیدارمان میکند
65در این کتاب زندگینامه و چکیده اندیشههای عدهای از مردان بزرگ عالم گردآوری شده است. اینان از یک زمان، از یک مرزوبوم یا یک قاره یا یک سوی جهان نیستند، بلکه از چهارگوشه جهان و از همه مرزها و همه بومها هستند. با این حال همه یک چیز را تعلیم میدهند؛ اینکه حکمت و دانایی را دوست بداریم و عظمت و حکمتی را که در عشق و محبت نهفته است بشناسیم؛ زیرا خوشبختی تنها در این صورت فراهم میآید. مترجم برای مزید فایده خواننده ایرانی، زندگینامه عدهای از فلاسفه ایرانی و مسلمان از قبیل زکریای رازی، منطقی سجستانی، ابن مسکویه، ابوریحان بیرونی، ابوالحسن بهمنیار، اخوان صفا، غزالی، ابن سینا، فارابی، ابن خلدون، ابن رشد و ... را بر کتاب افزوده است.
ارنست یونگر نویسنده معاصر آلمانی است که آثارش رنگ فلسفی دارد. ماجراهایی که بر این آدم قرن بیستمی گذشته است، هر یک نشانهای از حادثهای است که بر گوشهای از جهان گذشته و آثاری که از او در دست است هر یک برگهای است و سندی درباره این قرن. او در این کتاب همچون کسی که در آیینه آینده نظر کرده است، وقایع را یکی پس از دیگری بازگو میکند؛ از گذشته میگوید، حال را وصف میکند و از آینده خبر میدهد. شاید به همین سبب است که این کتاب خواننده اهل فکر را راحت نمیگذارد و به اندیشه وامیدارد. در پیوست کتاب «آخرین دوران رنج» اثر شهید آوینی آورده شده است که یادداشتی بر نوشتار ارنست یونگر است.
پس از آنکه دیری چندانکه باید به میان سطور فیلسوفان و برانگشتانشان چشم دوختهام، با خود اکنون میگویم: بخش بزرگی از اندیشه خودآگاه را باید در شمار کرد و کار غریزی نهاد، از جمله اندیشه فیلسوفان را. در این باره نیز باید ازنو آموخت، همچنانکه انسان در مورد وراثت و «فطرت» نیز از نو نظر کرده است. [باید دانست] همچنان که عمل زایمان در کار وراثت کمترین اهمیتی ندارد، «خودآگاه بودن» نیز به هیچ وجه ضد آنچه غریزی است، نیست: بخش بزرگی از تفکر آگاهانه یک فیلسوف را غرایز او هدایت میکنند و به راههای خاص میکشانند. همچنین در پس هر منطق و چیرگی ظاهری آن بر جریان تفکر، ارزشگذاریها ایستاده است، یا روشنتر بگویم، نیازهای فیزیولوژیک برای نگهداشت نوعی خاص از زندگی.