آفتاب شمس، نه تنها بر دیوان کبیر پرتو افکنده است، بلکه در مثنوی هم، کانونهای نور و نار ایجا کرده است. هر جا که بویی از شمس به مشام میرسد سخنان مولوی، عشق صرف و شورمحض میشود و به قول دکتر یوسفی «طرفگی» خاص مییابد. مولوی طالب خاموشی است و قایفهپردازی را حجاب میداند؛ ولی با خواندن دیوان شمس و مثنوی به این باور میرسیم که هیچکس به اندازه مولوی برای شرح عشق از کلام، آن هم کلام آتشین، بهره نگرفته است و هیچکس به اندازه او با آگاهی و تسلط، از فن شگرف قافیهپردازی و هنر بیبدیل موسیقی، با به کار گرفتن قافیهها، ردیفها و تکرارهای زیباف قافیهاندیشی و حوزه موسیقایی سخن را گسترش نداده است. شعر مولانا جویبار زلالی است که بیگمان از عالم دیگر سرچشمه میگیرد و در این که مولوی به خود شعر نمیگوید جای هیچ بحث و انکار نیست.
کتاب "جشن قرن هفتم ملای روم" مولانا در خانقاه شمس تبریزی اثر استاد شهریار، به کوشش کریم خمسه.
کتاب حاضر مشتمل بر دو گفتار به زبان فرانسوی، به خامه توانای استادان گرامی دکتر صفا و لیوه روسای محترم دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران و استراسبورگ و یک مقدمه از نویسنده در معرفی کامل نسخه خطی کتابخانه ملی و دانشگاهی استراسبورگ و شرح یکصد و شصت و هشت بیت از مثنوی گلشن راز که متاسفانه شارح عارف آن تاکنون ناشناخته مانده است. و در آخر تعلیقاتی که برای حل مشکلات و توضیح و تعریف لغات و مصطلحات عرفانی و فلسفی به کوشش نویسنده فراهم گردیده است.
از سالها پیش، «هفت خوان» را به همین صورت یعنی با «و او معدوله» یاد گرفتهام و باور داشتهام؛ و هرگاه که لازم شده به همین شیوه، نوشتهام. اخیراً در جایی آن را به صورت «هفت خان» دیدم. این دوگانگی، کنجکاوی مرا برانگیخت و نخست به دو نسخه معتبر شاهنامه، یعنی نسخه چاپ مسکو و نسخه ژول مول که در اختیار داشتم، مراجعه نمودم. در اولی یعنی نسخه چاپ مسکو، هیچ ذکری از هفت خوان یا هفت خان ندیدم و کل داستان، با عنوان «پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران» نوشته شده است، در نسخه ژول مول با واو معدوله و به صورت هفت خوان، یعنی همان طور که موافق پسند نگارنده است، چاپ شده بود. از روی تحقیق و تفحص، مطلب را با یکی از صاحبنظران که پیشتر، افتخار شاگردی او را داشتهام، در میان نهادم. وی ضمن بحث درباره نظریههای مختلف، گفت که از آنجا که یکی از معانی «خان»، نام عقبهیی بوده و کلمه خان، بعداً به معنای عقبه و پیچ، هم متداول گردیده است.
اگرچه تحقیقات راجع به شعر رودکی و مضامین آن در زبانهای اروپایی، بهویژه انگلیسی، آنگونه که شایسته اوست انجام نگرفته، بعضاً مواردی دیده میشود که درخور توجه و تحسین است. این مقاله با درنظر داشتن این موضوع، به بررسی تطبیقی پژوهشهای خاورشناسان انگلیسی و آمریکایی پرداخته است. اولین اثر دایرهالمعارف بریتانیکاست که در آن به برجستهترین نکات شخصیتی، شعری و نیز مهمترین حوادث زندگی شاعر اشاره شده است. خاورشناسی بهنام ت.ای.کل بروک در مقاله «اسامی خاص مسلمانان» به معرفی کوتاه رودکی و نکات مهم زندگیاش پرداخته است. ف.ف. آربثنات دیگر محقق انگلیسی است که در کتاب خود باعنوان تمثالهای ایرانی درباره رودکی سخن گفته و به ذکر نکات برجسته بهصورت کلی بسنده کرده است. نویسندهای که در این خصوص به دیگران فضل تقدم دارد، چارلز. جی. پیکرینگ است که در مقالة «پاسر ایرانی» بهطور مفصل به رودکی پرداخته و او را با جفری چاسر، شاعر نامدار انگلیسی، مقایسه کرده است. ادوارد براون نیز در کتاب مشهور خود، تاریخ ادبیات ایران، در مواردی چند از رودکی سخن گفته است. ویلیم جکسون، روبن لوی، دنیسن راس و آرتور جان آربری از دیگر خاوشناسان برجستهای هستند که به شرح حال رودکی و اشعار او پرداختهاند که آثار مذکور در این مقاله بهطور مبسوط بررسی شده است