مبارک وخانی (۱۸۲۴-۱۹۰۲)، عارف، شاعر و هنرمند توانا و از بنیانگذاران کلام اسماعیلی در عرصه فرهنگ ملت تاجیک است. نکته مرکزی افکار فلسفی او در کلیات، حاجات و مناجات، قطرهالبحر، طالب و مطلوب، و دیگر آثار وی آشکارا بیان شده است. ازلحاظ شکل و قالب شعر، کتاب طالب و مطلوب و سایر کتابهای مبارک وخانی بهجز دیوان اشعار او، همه به سبک مثنوی سروده شدهاند. آثار وخانی، خصوصاً طالب و مطلوب، ازلحاظ سبک و مفاهیم به الهینامه خواجه عبدالله انصاری شباهت دارد که در این مقاله به نمونههایی از آن پرداخته شده است. از ویژگیهای مهم کتاب طالب و مطلوب استفاده از لهجه وخانی (لهجه بخش کوچکی از بدخشان تاجیکستان و افغانستان) است که این طرز استفاده از لهجه در آثار صوفیان پیش از او چون باباطاهر عریان نیز مشاهده میشود. از تحلیل آثار مبارک وخانی خصوصاً طالب و مطلوب میتوان به این نتیجه رسید که وی اصطلاحات صوفیه را فراوان استفاده کرده و هفت شهر عشق را اگر هم نپیموده باشد، به آنها آشنایی کامل داشته است.
مقام علمی مولانا جلالالدین بلخی نزد دوستداران دانش اسلام و محبان عرفان پوشیده نیست. در سراسر جهان او را میشناسند و یادبود او را گرامی میدارند. این کتاب نمایانگر تبحر مولانا است در حکمت و فلسفه و مظهر بلوغ ذوق اوست در بهرهیابی از عرفان ممتاز و متعالی. در این کتاب به ویژه در مبحث تلفیق نظر علمای کلام و عرفان مولانا بر بعضی زوایا روشنی افکنده شده که آن زوایا به این تنویر نیاز داشت.
در نیمه دوم قرن سوم هجری در شهر نیشابور فرقهای از فرق صوفیه که ملامیه یا ملامتیه نامیده میشدند، ظهور کرد. قرن سوم در تاریخ تصوف اسلامی، عصر ورع و تقوا و پارسایی حقیقی به شمار است و از امتیازات و مشخصات آن روزگار رواج زهد و تقوا و پارسایی واقعی است. در این اثر موارد و تشابه و وجوه اختلاف بین تعالیم و معانی اساسی «تصوف»، «فتوت» و «ملامتیه» بیان شده است. نویسنده در این كتاب ارتباط و پیوستگی فتوت و تصوف را تا ظهور ملامیته یعنی اوایل قرن سوم هجری بررسی میكند.