یکی از سنتهای مردمی رایج در بدخشان «دعوت بقا»ست که به نامهایی چون «زنده دعوت»، «دعوت صفا»، «دعوت بهسوی ابدیت» و... نیز معروف است. «سنت بقا» مراسمی است که با هدف «فناء فی الله» برگزار میشود و کسی که این مجلس برای او برپا میشود، باید زندگی آینده خود را در پرهیزگاری بگذراند. هدف این مقاله معرفی این سنت براساس دستنویسهای قدیمی جمعآوریشده از میان اهالی بدخشان است. براساس معلومات رسالهای قدیمی متعلق به حسامالدین سامالدیناف، این سنت به ناصرخسرو نسبت داده شده است. بنابر آنچه در این رساله آمده است، معلوم میشود که «دعوت بقا» چراغنامه مخصوص داشته است. نسخه دیگر نهچندان کامل «چراغنامه» در اختیار سیدمعراج عالمشاه است. دیگر نسخههای معمولاً ناقص «دعوت بقا» فاقد «بیت میدان»- ابیات پندآمیز منسوب به ناصرخسرو در «چراغنامه»- هستند. هرچند «دعوت بقا» از سالهای ۲۰-۳۰ عصر بیست تدریجاً روی به تنزل آورده، چراغ و چراغنامه منسوب به ناصرخسرو تاکنون هم یکی از قدیمیترین سنتهای مذهبی منطقه بدخشان بهشمار میرود.
گردآوری واژگان محلی یک منطقه امری بسیار بهجا و سودمند است. نویسنده در این کتاب حاصل تلاش 35 ساله خود را در اختیار خواننده قرار داده است. در بخش نخست کتاب واژگان گفتاری مردم بدخشان به ترتیب حروف الفبایی آورده شده و در برابر آن معنای فارسی و گاهی شیوه خوانش واژه بدخشانی آمده است. در بخش دوم نمونههایی از تصریف افعال در بدخشان آورده شده است.
در تاریخ ادبیات فارسی و میان شاعران و نویسندگان جهان، ناصرخسرو جایگاه ویژهای دارد؛ او یک سیاحتگر یا شاعری عادی نبود. پایگاه عقیدتی استواری داشت. نوشتههایش چه نظم و چه نثر وقف اندیشه دینی و دعوم مردم به پذیرش آن بود. سفرنامه او ظاهرا برای عامه مردم نوشته شده و درباره مسائل مذهبی ساکت است؛ ولی از دو عبارت آن کتاب روشن است که هیچگونه شک و شبههای در صحت نسب فاطمیون نداشته و درباره حسن اداره امور و ثروت و قناعت و امنیت و آسایش رعایای ایشان با شور و حرارت سخن گفته است. نویسنده در کتاب حاضر ضمن اشارهای به زندگی و آثار ناصرخسرو، سفرنامه او را تحلیل کرده و در پایان متن مصحح آن نیز آورده شده است.