این مقاله به بررسی مصراعی از شاهنامه فردوسی اختصاص دارد و با ترجیح ضبط دستنویس کتابخانه ملی فلورانس، کهنترین نسخه شاهنامه، نشان میدهد که سرمنشأ اختلاف نسخههای خطی و به تبع آن، چاپهای شاهنامه در مورد این مصراع، در معنای کهن و نادر واژه «مری» نهفته است. این واژه، در معنایی متناسب با این کاربرد، در فرهنگهای معروف فارسی ثبت و ضبط نشده، اما در برخی گویشهای خراسان و کرمان، واژهای متداول و به معنی «رام»، «فرمانبر» و «دستآموز» است. «مری» در کلیات شمس نیز در معنایی نزدیک به همین کاربرد دیده میشود: «تو مری باشی و چاکر اندر این حضرت به است».
ویژگی اصلی این پژوهش، کنکاش باستانشناسانه و روانشناسانه دربارهی شخصیتها و فضای اجتماعی و سیاسی داستانهای "شاهنامه" است. به باور نگارنده: "شاهنامه دارای دو بخش است که به طور کامل با هم تفاوت دارند. ویژگیهای ساختی، زبان شناسی، جهانبینی و مانند اینها در هر دو بخش چنان ناهماهنگ و ناهمخوانند که میتوان گفت دارای دو اندیشه، دو استعداد، و دو پسند جداگانه و نایکدستاند. برای نمونه در یک بخش سستی و ناپایداری جهان، بنیان جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی نویسنده را میسازد؛ ..... بر این اساس میتوان شاهنامه را بر دو بخش جداگانه بخشبندی کرد بخش نخست از آغاز شاهنامه تا پایان شاهنشاهی (= امپراتوری) کیخسرو به همراه داستان رستم و اسفندیار است که شاهنامهی اصلی نامیده میشود و بخش دوم از آغاز پادشاهی لهراسب تا پایان شاهنامه (بدون داستان رستم و اسفندیار) است که آن را شاهنامه افزوده نام نهادهایم. شاهنامهی افزوده نوشتهی فردوسی است؛ اما شاهنامهی اصلی نویسندهی دیگری دارد که باید برای یافتن نامش در تاریخ و تاریخ ادبیات کاوش کرد. کتابی که پیش رو دارید کوشیده تا این نظر را که کل شاهنامه نوشتهی یک تن نیست به اثبات برساند".
...در ادبیات عرفانی فارسی، به خصوص در شعر، جام و برخی واژههای تقریباً هم معنی با آن، مانند پیمانه و پیاله و ساغر، معانی اصطلاحی نزدیک به هم دارند. ام، هنگامی که به تنهایی به کار میرود، رمزی برای بیان مفاهیم و اصطلاحات گوناگون عرفانی است، از قبیل عشق، معرفت، وصال، تجلیات الاهی، عالم هستی،تعینات ذات در مرتبه اسما و صفات، حقایق و اسرار الاهی و نیز احوالی که در طی سلوک به سالک دست میدهد و در نتیجه آن احوال، سالک مجذوب (جذبه) می شود یا معرفت و گشایشی معنوی برایش حاصل میگردد. گاه نیز جام استعاره از لب و چهره معشوق ازلی است و اشاره به انواع تجلیات الاهی دارد. مشفق کاشانی از سنین کودکی علاقمندی خود به شعر را نشان داد و سرودن شعر را آغاز کرد. وی در ارتباط با مشوق خو د و اولین تجربه شعری خود گفته است: «اولین مشوق من مادرم بود که در سنین کودکی غزل های حافظ را برایم زمزمه می کرد و من با علاقه ای عجیب گوش می دادم و وقتی احساس کرد که در این زمینه استعدادی دارم و می توانم پیشرفت کنم، توجه او بیشتر جلب شد. در کلاس چهارم ابتدائی با کمک مادرم شعر کمی ابتدائی برای معلم سرودم. همین موضوع و تشویق معلم ادبیات باعث شد تا به عالم شعر و ادب روی آورم». سبک و سیاق آثار مشفق آمیزه ای از سبک هندی و عراقی می باشد و با این که در اکثر قالبهای شعر فارسی از جمله غزل، قصیده، مثنوی، رباعی و از همه مهمتر اخوانیات طبع آزمایی کرده است، قالب غزل قالب مورد علاقه وی بوده است.
ارشادالزراعه کتابی است از قاسمبن یوسف ابونصری هروی که در سال 921 هجری قمری در هرات نوشته شده است. موضوع این کتاب، کشاورزی و باغبانی در هرات و نواحی آن است و یک مقدمه و هشت روضه (=فصل) دارد. مولف در مقدمه کتاب، که پیش درآمدی مناسب برای ورود به روضههاست، سعی کرده تبحر خود را دررعایت انواع تکلفهای زبانی و ادبی نشان دهد، اما نثر روضهها تا حد زیادی صورت نوشتاری گفتارهای کشاورزان و باغداران هرات است و در آن تعداد قابل توجهی لغت و اصطلاح دیده میشود که در فرهنگهای فارسی ثبت نشدهاند. ارشادالزراعه در سال 1346 به اهتمام و تصحیح محمد مشیری در انتشارات امیرکبیر چاپ شده است. مصحح در پایان کتاب، فهرستی از لغتها و اصطلاحات متن را به دست داده است.
در اين مقاله، غزلي نويافته منسوب به عطار نيشابوري معرفي ميشود. در کتاب اورادالاحباب و فصوص الآداب، براي بيان معني «خرابات» به اين غزل استشهاد شده است. ابوالمفاخر يحيي باخرزي، مولف اين کتاب، به طور صريح بيان داشته که اين شعر از عطار نيشابوري است. علاوه بر اين تصريح، قراين زباني و نبودن در اقدم نسخ ديوان عراقي نيز مويد صحت اين انتساب است. در اين ميان، نکته حائز اهميت اين است که اين غزل با اختلاف واژگاني بسيار اندک و افزودن دو بيت در ديوان فخرالدين عراقي به تصحيح سعيد نفيسي نيز ديده ميشود. با بررسي نسخ هجدهگانه مورد استفاده ايشان در اين تصحيح، مشخص ميگردد که اين غزل در نسخه اساس نيامده و اين گزينش بر مبناي دو نسخه متاخر صورت پذيرفته است، مضافا اينکه اين غزل در کليات عراقي به تصحيح انتقادي محتشم که بر مبناي 15 نسخه صورت گرفته، وجود ندارد و در 9 نسخه خطي که نگارندگان اين سطور آن را رويت کردهاند نيز پيدا نشد.