آنچه در این کتاب آمده است، گزیدهای است از مقالاتی چند در نقد برخی آثار مربوط به زبان و فرهنگ مردم ایران در دو بخش. در بخش اول چهار یادداشت به این ترتیب آمده است: یادداشتهایی درباره امثال و حکم دهخدا، یادداشتهایی درباره فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده، یادداشتهایی درباره فرهنگ عوام امیرقلی امینی و صادق هدایت و فولکلور در ایران. آداب و رسوم و اعتقادات عامه در کتاب «ایرانشهر»، چند یادداشت در حاشیه کتاب «بامدی»، البسه زنان ایرانی از سده سیزدهم هجری تا امروز، فرهنگ لری، منشور طلایی و طالبآباد نیز عناوین بخش دوم کتاب را شکل میدهند.
تاریخ بشر آئینه یک سلسله مبارزه هایی است که بین طبقات مردم برقرار است و این مبارزه ها تا غلبه حق بر باطل ادامه خواهد داشت. مبارزه طبقاتی مظهر و نمایش واقعی حوادث تاریخی است که سر ترقی و تکامل هم در آن نهانست. نبرد دائمی خوبی و بدی، قدرت و حق، فقر و غنا، سرمایه و کار، تقدم و تجدد، ارتجاع و آزادی، فداکاری و خودپرستی، ظلم و عدالت و بالاخره مبارزه نور و ظلمت و یا یزدان و اهریمن است که حوادث و وقایع تاریخی را بوجود آورده است و بدون این نبرد زندگی هدف واقعی ندارد. تصدیق حالت حاضره و تسلیم در برابر سلطه و قدرت زندگی را همان اندازه فاقد روح و معنی خواهد ساخت که کسی وارد جنگ تن به تن بشود بدون اینکه کینه ای در دل داشته باشد و یا تن به زناشویی دهد درحالیکه فاقد عشق و محبت نسبت به همسر خود باشد. یکی از مظاهر حساس و جلوه های مشخص مبارزه های طبقاتی مبارزه ایست که در طول تاریخ بردگان با اربابان نموده اند و پرده های دلگداز و در عین حال لذت بخشی در صحنه اجتماع به وجود آورده اند. بردگی دوره مشخصی در تاریخ اجتماعی هریک از ملت ها گذرانده و خود یکی از دوره های فعالیت اقتصادی بشر است. تمام ملت ها "دوران اقتصاد بردگی" و یا دوره مبارزه بر علیه بردگی را در زمان واحدی نگذرانده اند و در تمام ملت ها هم بردگی حالت مشخص اقتصادی نبوده بلکه بطوری که در این مقاله ها دیده خواهد شد رژیم اقتصادی بردگی در بعضی از کشورها مانند یونان و روم با ظهور فئودالیسم از بین رفته و در پاره از ممالک دیگر مانند آمریکا و روسیه تا یک قرن پیش وجود داشته و در پاره کشورها مانند ایران از بردگان در فعالیت خاص اقتصادی یعنی تولید استفاده نمی کردند.
هاشم اعتماد سرابی نویسنده کتاب، در مورد موضوع کتاب می گوید: این نوشته ها یک قسمت از مقالاتی است که در این چند ساله در روزنامه خراسان چاپ شده است، چیزهایی که پیرامون مسائل مختلف نوشته ام. که البته مثل نماز آن مردک گلستان چیزی نبوده که به کار آید. از سستی و نقص اما چرا باز به شکل کتابی در می آید منکه هنوز از رنج شرم "اسائه ادب" فارغ نیامده ام، واقعه ایست مشکلم... احساسی است و امیدی گنگ و خام و اگر با این همه، کمک کوچکی به درک درست شده باشد خود را ماجور یافته ام.
در این کتاب از آداب و رسوم مردم مسلمان شیعی تهران از زاده شدن تا مردن و برخی از خرافات و معتقدات آن مردم سخن رفته است. در مجموع میتوان گفت آنچه در این کتاب آمده، کمابیش از زمان کنونی تا به دویست سال پیش کشیده میشود.
کتاب «خلسه» از نوشتههای بازپسین سالهای زندگی محمدحسن خان اعتمادالسلطنه و دوران پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار است. نویسنده یارایی نداشته که اندیشه خود را آزادنه و رک و راست و بیپروا به روی کاغذ آورد، از اینروی چنین وا مینماید که در حالت بین خواب و بیداری دیده است که پادشاهان ایران یازده تن از صدور قاجار را ـ از حاجی ابراهیم اعتمادالدوله شیرازی تا میرزا علیاصغر خان اتابک (امین السلطان) ـ به بازپرسی کشیده و درباره آنان داوری کردهاند. نوشتن این کتاب پس از سفر ناصرالدین شاه به عراق عجم آغاز شده است که این سفر در واپسین هفتههای سال 1309 قمری آغاز شده و در آغازهای سال 1310 قمری پایان یافته است.