محمدتقی بهار (ملکالشعرا) و ابراهیم عبدالقادر المازی در عصری که ستیز میان سنت و تجدد در تمام جنبههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران و مصر جریان داشت، به بیان نظریه شعری خود پرداختند. هر دو از اعضای تأثیرگذار جنبشهای ادبی برجسته (انجمن دانشکده در ایران و جماعت دیوان در مصر) بودند که در تبیین نظریه شعری و جنبشی که به آن تعلق داشتند، نقش ایفا کردند. این جستار که میتواند زمینه مقایسه دو جریان ادبی را در دو کشور فراهم کند، به مقایسه نظریه شعری بهار و المازنی میپردازد و چرایی موفقیت یکی و شکست دیگری یا دستکم کندی و تندی آنها را تبیین میکند. نگارندگان تعریف شعرف نقش شاعر و جایگاه مخاطب در خلق شعر و معنای آن را از آثار بهار و المازنی استخراج و طبقهبندی کرده و بارویکردی تطبیقی، نظریه شعری آنها را تبیین کرده و نشان دادهاند که این دو شاعر بیشتر به کارکرد شعر نظر داشتهاند تا به جنبههای ساختاری آن، رویکرد بهار به شعر درونگرایانه است و رویکرد المازنی برونگرایانه. همچنین، نقش ترجمه آثار ادبی اروپا و نیز تأثیرپذیری از مکتبهای ادبی غرب در نظریه شعری المازی آشکار است. در مجموع، میتوان گفت بهار به سنت پایبندتر است و المازی بیشتر رو سوی آینده و تجدد دارد.
آثار منثور و منظوم بهار متنوع است و انواع شعر سنتی و اشعار به زبان محلی، تصنیف و ترانه، مقالهها و سخنرانیهای سیاسی و انتقادی، رسالههای تحقیقی، نمایشنامه، اخوانیات و مکتوبات، تصحیح انتقادی متون، ترجمههای متون پهلوی، سبکشناسی نظم و نثر، دستورزبان، تاریخ احزاب، مقدمه بر کتابها و حواشی بر متون به خصوص شاهنامهٔ فردوسی را در برمیگیرد. مهمترین اثر بهار دیوان اشعار اوست که به اعتباری کارنامهٔ عمر او نیز به شمار میرود. این دیوان در زمان حیات او به چاپ نرسید. جلال متینی از بهار نقل میکند که میخواستهاست سرودههای خود را از صافی نقد بگذراند و منتخب دیوان خود را به چاپ برساند و از وزارت فرهنگ خواستار شده بود که دوتن آشنا با شعر و شاعری را برای پاکنویس اشعارش در اختیار او بگذارد، اما این تقاضا اجابت نشد....محمد تقی بهار ملقب به ملک الشعرای بهار شاعر، ادیب، سیاستمدار و روزنامهنگار ایرانی است. وی در سال ۱۲۶۳ هجری شمسی در مشهد متولد شد. مقدمات و ادبیات فارسی را نزد پدر خود ملک الشعرای صبوری آموخت و برای تکمیل معلومات عربی و فارسی به محضر “ادیب نیشابوری” رفت. بعد از فوت پدر، ملک الشعرای دربار مظفرالدین شاه شد. وی شش دوره نمایندهٔ مجلس شد و سالها استاد دورهٔ دکتری ادبیات دانشسرای عالی و دانشکدهٔ ادبیات بود. به علت پیوستن به مشروطهطلبان و آزادیخواهان چند بار تبعید و زندانی شد که سالهای زندان و تبعید از پربهرهترین سالهای زندگی ادبی وی بوده است. بهار در روز دوم اردیبهشت ۱۳۳۰ هجری شمسی، در خانهٔ مسکونی خود در تهران زندگی را بدرود گفت و در شمیران در آرامگاه ظهیرالدوله به خاک سپرده شد. ازمعروفترین آثار وی دیوان اشعار، سبک شناسی که در سه جلد در بارهٔ سبک نوشتههای منثور فارسی نوشته شده، تاریخ احزاب سیاسی، تصحیح برخی از متون کهن مانند تاریخ سیستان و مجملالتواریخ و القصص، تاریخ بلعمی را میتوان نام برد. اثر پیش رو گزیده ای از اشعار ملک الشعرای بهار که شامل غزلیات، قصاید، مثنوی و ترکیبات می باشد.
فصل اول این کتاب به شرح مختصر بینش اساطیری، زبان سمبلیک اساطیر و انطباق این نگرش با انسان تاریخمندی معاصر اختصاص یافته است. فصل دوم کردار شاعر را در مراسم آیینی سرودن برای کشف درونمایه هستی بیان میدارد. در فصل سوم زایش و میلادی شعر امروز از بطن شعر رزم مشروطه به اختصار مورد بحث قرار گرفته است. در فصل چهارم بینش اساطیری در شعر معاصر فارسی در نگاهی گذرا بررسی شده است و فصول پنجم تا نهم به دریافت درونمایه اساطیری شعر نیما، شاملو، اخوان، شفیعی کدکنی و فروغ اختصاص دارد.
در اين مقاله برآنيم که نشان دهيم اگرچه انديشه «تفوق نوشتار بر گفتار» پس از رنسانس در اروپا مطرح شد و سرانجام در پايان دهه شصت و آغاز دهه هفتاد سده بيستم ميلادي ـ که دريدا تقابلهاي دوگانه محوري فرهنگ غرب را شالودهشکني کرد ـ وجه غالب آن فرهنگ شد، در فرهنگ اسلامي، قرآن کريم ـ سرچشمه اصلي آن تمدن ـ نقطه عطفي در تبديل فرهنگ شفاهي به فرهنگ مکتوب بود يا به تعبيري، زمينهساز گذار از گفتاربنيادي به نوشتاربنيادي شد. در برخي حوزهها، همچنان گفتاربنيادي غالب بوده و کمتر کسي به صراحت از برتري نثر بر شعر سخن گفته است. تاحدودي کتاب صبح الاعشي في صنا عه الانشاء نوشته قلقشندي در اين ميان استثناست. ازاين رو، پس از معرفي مختصر قلقشندي و آثارش، به بررسي ديدگاه او درباره برتري و اولويت نثر پرداخته و مهمترين دقايق آن را برشمرده و تبيين کردهايم.
پهلوانان شخصیتهای اصلی و مؤثر حماسهاند. حوادث و رویدادهای حماسه، سرگذشت پهلوانان آزادهای است که به دور از هر گونه خودبینی و غرور و تعصب کورکورانه، به مردم و وطن خویش میاندیشند. هدف آنها حفظ ارزشهای والای انسانی است. عشق و آرزو و همه هستی خود را در خدمت حماسه قرار میدهند و با خردورزی و درنگ و تدبیر همیشگی خود همواره آرامش حقیقی را به جامعه خود هدیه میکنند. خاندان زال یکی از خاندانهای پهلوانی شاهنامه است که میکوشد مرزهای ساهتگی ایرانی ـ انیرانی را بر هم زند و فراتر از این مرزبندی به «انسان» بیاندیشد. عشقی که به تولد رستم، ابر پهلوان حماسه، میانجامد. مقاله حاضر این پهلوانان را شخصیتهای میانه حماسه میداند و کارکرد اجتماعی آنها را بررسی میکند.