قهرمان با تصاویری که از آنان ارائه میشود به قهرمان بدل میشوند. در این پزوهش، با رویکردی بینارشتهای و با توجه به نظریههای پسااستعماری، تصاویری را که در رسانههای واژگانی و تصویری قرن بیستم از قهرمان/ سرباز انگلیسی در شرق ارائه شده است، بررسی میکنیم. تامس ادوارد لارنس در فیلم لارنس عربستان به کارگردانی دیوید لین به یک شوالیه قهرمان تبدیل میشود؛ اما شوالیهای از جنس دنکیشوت. این قهرمان با قهرمانهای روزگار ملکه ویکتوریا متفاوت است. اگر در تصاویر ارائه شده از قهرمان/ سربازهای انگلیسی در ادبیات و رسانههای روزگار ملکه ویکتوریا هرگونه اشتراک و شباهت بین خود و دیگری انکار میشود، در تصاویری که در قرن بیستم از لارنس ارائه میشود، تعاملی دوسویه و پیچیده بین فرودست و بالادست به چشم میخورد: لارنس، در عین حفظ تفاوتها، از نیرو و سرزندگی اعراب الهام میگیرد و تا حدودی با آنان در میآمیزد. روند رشد شخصیت قهرمان/ سرباز در این پژوهش بررسی خواهد شد.
ارتباط ادبیات با هنرهای زیبا از دوران باستان همواره مطرح بوده است. همراهی شعر و نقاشی یکی از بارزترین نمونههای این ارتباط است که در فرهنگهای مختلف پیشینه دیرینه دارد. نخستین بار سیمونیدس (وفات 469 قبل از میلاد) به این ارتباط اشاره میکند: «نقاشی شعر خاموش و شعر نقاشی گویاست». روابط ادبیات با سایر هنرهای زیبا و موسیقی سخت و متنوع و پیچیده است. گاهی شعر از نقاشی و مجسمهسازی و موسیقی الهام گرفته است.
رابطه ادبیات و هنر همواره، به عنوان یکی از موضوعات مورد توجه ادبیات تطبیقی، مد نظر بوده است، خصوصاً که ادبیات تطبیقی از سالهای 1970 میلادی با نظریات هنری رماک شکل جدیدی از مطالعات را با تکیه بر پژوهشهای بینارشتهای به نمایش گذاشته است. سینما و ادبیات ـ به عنوان روشهای متفاوت بیان ـ هر دو سعی در ترسیم هنرمندانه عوامل تشکیلدهنده روایت، نظیر شخصیت، مکان، زمان و دیدگاه، به وسیله رسانههای متفاوت کلمه و تصویر دارند. در این میان تأثیر این دو هنر در یکدیگر باعث ایجاد تغییراتی در این ساختارها گردیده و شکل جدیدی از نوشتار را که هم زمان از ویژگیهای رمان و فیلم بهرهمند گردیده را پدید آورده است. این مقاله با بررسی مضمون شخصیت داستانی در آثار سینمایی بهمن فرمانآرا و چند رمان نوِ فرانسوی و ایرانی سعی در نشان دادن چگونگی نمایش این مضمون ثابت به واسطه دو رسانه متفاوت و درنهایت امکان صرفنظر کردن از مرزبندی میان نوع نوشتار رمانی و فیلم نامهای در مباحث مشترکی چون مضمون شخصیت داستانی را دارد.
این پژوهش نقد تقابلها و تنشهایی است که در سفرنامههای زنان غربی به چشم میخورد. ژانر سفرنامه نویسی اغلب در حاشیه پژوهشهای ادبی بوده و در این میان، سفرنامههای زنان به لبههای بیرونی این حاشیه زانده شده است؛ زیرا در جوامع مردسالار، ادبیات زنان از جایگاهی که ادبیات مردان از آن برخوردارند، بیشتر اوقات محروم بوده است. زنان غربی که در تقابل گفتمان استعمار و گفتمان زنانگی جایگاهی نااستوار و نامطمئن داشتند، تنشها و تعملاتی را در متون خود به تصویر میکشند که اغلب در متون سفرنامههای مردان غربی به چشم نمیخورد. ردپای این تنشها را میتوان در تصویرهایی که سیاحان زن غربی از شرق ارائه میدهند دنبال کرد و نقش آنها را در شکلگیری هویت و جایگاه زنان انگلیسی در گیرودار تضاد بین گفتمان استعمار و گفتمان زنانگی در قرن نوزده بررسی کرد.
این مقاله پژوهشی بینارشتهای در قلمرو ادبیات تطبیقی است. بلیک، شاعر و نقاش رمانتیک انگلیسی، براساس حماسه بهشت گمشده میلتن، شاعر انقلابی قرن هفدهم انگلستان، نقاشیهایی کشیده که بیانگر تفسیر خاص او از این حماسه جاویدان است. شاعران رمانتیک، عموماً تحت تأثیر روحیه غالب عصر انقلاب فرانسه به شخصیتهای سرکش، ناشناخته و اسطورهای توجه ویژه داشتند. از این رو، شخصیت شیطان در بهشت گمشده میلتن که نزد شاعران نوکلاسیک قرن هجدهم ضدقهرمان محسوب میشد. برای شاعران رمانتیک به قهرمانی تبدیل شد که آزادگی و سروری در جهنم را بر بندگی و تسلیم در بهشت برگزید. با این وصف، بلیک نقاش خوانشی متفاوت با سایر شاعران رمانتیک دارد. بلیک، به رغم شیفتگی دوران جوانی، در سالهای بعدی زندگی از خشونتهای انقلاب فرانسه در سال 1796 دلزده و مأیوس شد و راه نجات را در تخیل و اندیشه خلاقانه جستوجو کرد. بلیک نقاشیهای حماسه بهشت گمشده میلتن را در چنین حال و هوایی خلق کرد؛ نقاشیهایی که بیش از آنکه از حماسه میلتن بگوید، زبان حال بلیک است.