صورت و شکل آثار ادبی به ویژه شعر همواره از دو جنبه بررسی شده است: 1. شکل یا صورت بیرونی 2. شکل یا صورت درونی (حقیقی)شعر. اقتدار قافیه در شعر فارسی چنان آکنده از نعمت و نقمت است که میتوان گفت همه زیبایی و زشتی شعر فرع وجود آن است و قافیه است که سازمان فکری، موسیقیایی و زبانی شعر را سامان میدهد، تأثیر آن را دو چندان میکند یا از تأثیر آن میکاهد. پس نخستین قدم در هر گونه تغییر در شعر فارسی ایجاد تغییر در ضوابط و کارکرد قافیه را ضروری میکرد. از این روست که نیما در نامهای به شخصی به نام «مفتاح» وقتی سخن از تحولات شعر میگوید ابتدا او را به «انهدام قافیه» دعوت میکند. و نخستین حرکات نوآورانه هم در عرصه قافیه ظهور میکند.
برای ترجمه اشعار، شعرها به تمامی از متن اصلی آنها به زبان آلمانی به فارسی برگردانده شده است. شیوه مترجم بدانگونه بوده است که جوهر کلام شاعر در قالب شعر فارسی ریخته شود. و این او را ناگزیر کرده که ضمن وفاداری به متن اصلی تغییراتی را متناسب با شعر فارسی بپذیرد. زیرا اگر شعر شاعران غیرفارسی را عینا واژه به واژه به فارسی برگردانیم چیزی خواهد شد خشک و چه بسا که زیبایی کلام شاعر و گاه حتی خود مفهوم نیز در ترجمه رنگ خواهد باخت...
مجموعه شعر چهل کلید سروده سیاوش کسرایی است. او در سال ۱۳۰۵ در اصفهان متولد شد. وی سرودن شعر را از جوانی آغاز کرد.بسیار زود به همراه خانواده اش به پایتخت آمد. او در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درس خواند و علاوه بر فعالیتهای ادبی و سرودن شعر، عمری را به تکاپوهای سیاسی (حزب توده ایران) گذراند. اما سرانجام، ناگزیر از مهاجرت شد و دوازده سال پایانی زندگی اش را ابتدا در کابل و سپس در مسکو بسر برد. وی سالهای پایانی عمر خویش را دور از کشور خود و در تبعید در اتریش و شوروی گذراند؛ وی در سال ۱۳۷۴ به دلیل بیماری قلبی در وین، پایتخت اتریش در سن ۶۹ سالگی بر اثر بیماری ذات الریه زندگی را بدرود گفت و در گورستان مرکزی وین (بخش هنرمندان) به خاک سپرده شد.
ضرورت تحول در شعر فارسی زمانی ناگزیر تلقی شد که قالبهاب سنگ شده شعر سنتی در برخورد با مسائل تازهای که در جامعه جریان داشت، انعطاف ناپذیر نشان دادند و شاعران در جریان انقلابه مشروطه با گوشت و پوست احساس کردند که ابزارهای کلاسیک شعر در بیان مسائل آنان مزاحمت ایجاد میکند و تلاشهایشان را برای آفرینش نو که بازتاب وضع و حال زمانه باشد عقیم میگرداند. این امر آنان را به چارهجویی برانگیخت تا اینکه جنگ اول جهانی از راه رسید و حرکت ارتشها در سرزمینهای یکدیگر جریان اطلاعات و مبادلات فرهنگی را تسریع کرد و کسانی درصدد برآمدند تا با تأثیرپذیری از راههایی که شاعران کشورهای دیگر به خصوص غربی در عرصه شعر باز کرده بودند راهحلها و روشهایی را ابداع و ارائه کنند.
اما ترجمه حیدربابا برای آذری زبانها یک آرزوی آکنده از تفاخر بوده که میخواستهاند فارسی زبانها از این اثر جاویدان برخورداری یابند. شاید به این وسیله بخشی از لذتی را که آنان از آثار جاویدان فارسی بردهاند جبران کرده باشند و هم آنان با ظرفیتهای زبان ترکی آذری آشنا شوند که چگونه میشود در آن زبان از هیچ همه چیز ساخت.