در این گفت و گو همه ما در زندگی غریب و در مفهوم غریبی و غریبگی وارد شدهایم. در جایی که گمشدههای ما پیداتر از تمام یافتههامان هستند صحبت از غریب اصلا چیز غریبی است. این مقاله شامل متن گفتگو با خانواده غلامحسین غریب است.
در این کتاب به تاریخ نمایش و تئاتر در اصفهان پرداخته شده است. در این کتاب مراحل گوناگون تحول و دگرگونی نمایش از دوره صفویه و تئاتر وارداتی به روش اروپایی که از عصر انقلاب مشروطه آغاز میشود، تا امروز را میتوان در هفت فصل دید. نگرشی به نمایش، پیشگامان تئاتر، گروههای تئاتر اصفهان، از تئاتر و خاطرات، گفتگوها با رضا ارحام صدر، فاضل فاضلی پارسا، محمدرحیم اخوت، و منصور کوشان بخشها و فصول این کتاب را شکل میدهند. در پیوست کتاب نیز فهرست اجراها از سال 1267 تا سال 1378 و همچنین جشنوارهها، همایشها، نام تالارها، سندها و عکسهای مربوط به تئاتر آورده شده است.
صد و هشتادمین شماره کیهان فرهنگی به نام جلال آل احمد آراسته شده است. این ویژه نامه شامل یک پیش فصل با عنوان "طلوع" ومجموعه مقالاتی از حامد الگار، علی اصغر حاج سید جوادی، دکتر علی شریعتی، آیت الله طالقانی و گفتگوهایی با سیمین دانشور، شمس آل احمد، محمدجواد محبت و دکتر انور خامهای است. کتاب حاضر سه بخش با این عناوین دارد: در سایه جلال (گفتگو)، جلال مرد امروز و پابه پای جلال است. جلد اول این دفتر در سال 1383 و ضمیمه کیهان فرهنگی منتشر شده است.
انتشارات آمیتیس مجموعهای پنج جلدی را زیر عنوان کلی نقد ادبیات امروز منتشر کرده است که به شعر نیما یوشیج، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد و سهراب سپهری میپردازد. سرینویسی این مجموعه را منوچهر آتشی به عهده داشته است. متن زیر، نگاهی ناگهان به مجموعه دوم آن «شاملو در تحلیلی انتقادی» دارد. تلنگری به اطمینان خاطر آنها که به اتفاق عصای سلیمان ایستادهاند. نوشتن درباره کتابی که خواندنش هم مشکل است، کار طاقتفرسایی است. به توارد ذهنی این مصراع نیما که «به کجا این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را» سطر، سطر پیش میروی. چه در این کتاب هیچ میخی به دیور کوفته نشده تا قبای ژنده مخاطببودن به نیش آن گریده شود. تاویلهایی راه، استدلالها بدون لحاظ کردن اندیشه منطقی و چارچوب کار علمی زهوار در رفته و همه چیز به یک عقدهگشایی کودکانه سالخوردگان شکست خورده میماند. و بدین ترتیب است که بیهیچ مقدمهای از میانه کار، نوشتن درباره این کتاب را شروع کردهام، چه هر چه بیشتر جستم سر این کلاف را کمتر یافتم.