ضرورت تحول در شعر فارسی زمانی ناگزیر تلقی شد که قالبهاب سنگ شده شعر سنتی در برخورد با مسائل تازهای که در جامعه جریان داشت، انعطاف ناپذیر نشان دادند و شاعران در جریان انقلابه مشروطه با گوشت و پوست احساس کردند که ابزارهای کلاسیک شعر در بیان مسائل آنان مزاحمت ایجاد میکند و تلاشهایشان را برای آفرینش نو که بازتاب وضع و حال زمانه باشد عقیم میگرداند. این امر آنان را به چارهجویی برانگیخت تا اینکه جنگ اول جهانی از راه رسید و حرکت ارتشها در سرزمینهای یکدیگر جریان اطلاعات و مبادلات فرهنگی را تسریع کرد و کسانی درصدد برآمدند تا با تأثیرپذیری از راههایی که شاعران کشورهای دیگر به خصوص غربی در عرصه شعر باز کرده بودند راهحلها و روشهایی را ابداع و ارائه کنند.
یکی از شیوههای ابراز نظر در مورد قدرت و نظام سیاسی در دوره پهلوی دوم، سرودن شعر بود. از آنجایی که اختناق حاکم بر جامعه اجازه اعتراض و اظهارنظر صریح را نمیداد، بسیاری از افراد با استفاده از صنایع ادبی، چون کنایه، ایهام و ... در قالب شعر مخالفت خویش را با وضعیت موجود اعلام میکردند. از طرف دیگر تعدادی از طرفداران رژیم پهلوی نیز به وسیله شعر به تعریف از این رژیم میپرداختند. این کتاب اشعار مخالفین و موافقین رژیم پهلوی را با توجه به مبانی فکری آنها مطرح کرده و مضامین و معانی هرکدام را مورد بحث قرار داده است.
این کتاب دو هدف را دنبال میکند؛ استخراج کلمهها و ترکیبهای تازه و بکر از لابلای اشعار شاعران بزرگ معاصر فارسی که در این بخش نگارنده تلاش کرده حجم بزرگی از خلاقیتها و آفرینشهای زبانی شاعر را در قالب واژهنامهای اختصاصی ارائه کند. هدف دوم آن است که این فرهنگ میتواند تا حد زیادی مواد و مصالح لازم را برای بررسیهای ادبی و زبانشناسی در حوزههای گوناگون سبکشناسی و نقد ادبی درباره شاعر و ادبیات معاصر فراهم آورد. این کتاب فرهنگ اشعار فروغ فرخزاد است که نویسنده کوشیده این دو هدف را در آن دنبال کند.
صورت و شکل آثار ادبی به ویژه شعر همواره از دو جنبه بررسی شده است: 1. شکل یا صورت بیرونی 2. شکل یا صورت درونی (حقیقی)شعر. اقتدار قافیه در شعر فارسی چنان آکنده از نعمت و نقمت است که میتوان گفت همه زیبایی و زشتی شعر فرع وجود آن است و قافیه است که سازمان فکری، موسیقیایی و زبانی شعر را سامان میدهد، تأثیر آن را دو چندان میکند یا از تأثیر آن میکاهد. پس نخستین قدم در هر گونه تغییر در شعر فارسی ایجاد تغییر در ضوابط و کارکرد قافیه را ضروری میکرد. از این روست که نیما در نامهای به شخصی به نام «مفتاح» وقتی سخن از تحولات شعر میگوید ابتدا او را به «انهدام قافیه» دعوت میکند. و نخستین حرکات نوآورانه هم در عرصه قافیه ظهور میکند.
اما ترجمه حیدربابا برای آذری زبانها یک آرزوی آکنده از تفاخر بوده که میخواستهاند فارسی زبانها از این اثر جاویدان برخورداری یابند. شاید به این وسیله بخشی از لذتی را که آنان از آثار جاویدان فارسی بردهاند جبران کرده باشند و هم آنان با ظرفیتهای زبان ترکی آذری آشنا شوند که چگونه میشود در آن زبان از هیچ همه چیز ساخت.