در اثرهای ادبیاتشناسی شوروی، از جمله در نوشتههای ادیبان تاجیک بارها تاکید شده است، که پس از انقلاب اکتبر سال 1917. م یعنی سالهای بیست و سی به بعد آن، در ادبیات فارسی آسیای میانه، یعنی در ادبیات تاجیکی دیگرگونیهای کلی روی داد. تفکر ادبی دیگر شد. این عقیده اساس جدیدی دارد. در حقیقت در قرن ما ادبیات از بیخ و ریشه دیگر شد و این دگرگونی پیش از انقلاب سال 1917 . م از اوایل قرن ما آغاز یافته بود. صدرالدین عینی در کتاب نمونه ادبیات تاجیک (1926 . م) گفته بود: هر چند احمد مخدوم دانش، نام دوم سعدی قرن نوزدهم در باب ادبیات منثور خیلی راه نو و اسلوب تازه را با الهام و استعداد فطری خود ایجاد کرده، لیکن این روش تا 1905 . م یعنی انقلاب نخستین روسیه شایع نشده بود.
اگر این جمله بارگاس یوسا را بپذیریم که ادبیات آتش است، نقش ادبیات فرانسه، به ویژه رمان فرانسه را در ادبیات جهان، نمی توان نادیده گرفت و به سادگی از کنار آن گذشت. به راستی چه کسانی بهترین رمان های فرانسه را نوشته اند؟ شما چند نفر از نویسندگان فرانسه را می شناسید؟ آیا می دانید نویسندگان بسیار توانایی در میان رمان نویسان فرانسه هستند که حالا مرده اند و ما حتی نامشان را نشنیده ایم؟ این کتاب یک دایره المعارف رمان شناسی است، ما را از یک قرن رمان فرانسه عبور می دهد و در کنار آخرین نویسندگان رمان نو می نشاند در کنار نویسندگانی که هنوز زنده اند و می نویسند. کتاب "ادبیات داستانی فرانسه در قرن بیستم" برای همه کسانی است که می خواهند ادبیات جهان را خوب بشناسند.
این نوشتار به منظور آشنایی مخاطب با تنی چند از سخنوران تاجیک، زندگی آنها و جایگاهشان در محیط ادبی و اجتماعی به طبع رسیده این مطالب را شامل میشود: نگاهی به ادبیات تاجیک"، "تمکین بخارایی"؛ "علامه عینی و ادبیات فارسی تاجیک"؛ "ارزشمندترین اثر علمی علامه عینی"؛ "فاجعه شاعر"؛ "پیرو، پیرو کیست"؛ "بزرگواری بیهمتا"؛ "مردی از تبار فردوسی"؛ "میرو، میرو، هم سید و هم شکر"؛ "ستاره پامیر"؛ "سراینده چارگوهر"؛ "چهره شیخ عطار در قمل بهمنیار"؛ "پدرود و هزاره دوم... پدرود اسکندر"؛ "شعر فارسی تاجیکی در سال نو"؛ "ادبیات امروزه تاجیک".
ادبیات مردم تاجیک از نظر کمیت و کیفیت فقیر است. شماری افسانه، حکایت و داستانهای منظوم (که تاجیکان دارند ....م.ش) چندی بیش از این، از دائره ادبیات شفاهی ـ فولکلور ـ بیرون شده است. علاوه بر این، تاجیکان زبانی ادبی نداشتند و هنوز نیز ندارند. آنها به زبان فارسی مینویسند. که همیشه برای تودههای مردم مفهوم نیست. این نه اندیشه یک نفر، بلکه عقیده رسمی حزب در دهه سوم قرن بیستم بود که آن را مجله ارگان رسمی حزب در تمامی آسیای مرکزی چاپ کرده بود.
از زندگی و روزگار پدرم شریفجان مخدوم صدرضیاء (1932 ـ 1867) تنها دو یا سه سال پایان عمر او را یاد دارم که آن هم سالهای 1930 ـ 1929 و 1932 ـ 1931 میباشد و بیشتر همین را میدانم که قلم و کاغذ هیچگاه از دست نمی گذاشت و دایما در حال نوشتن بود، پگاهی که از خواب برمی خاستم او را در سر میز تحریر میدیدم؛ بیرون رفته برمیگشتم باز میدیدم که نوشتن دارد [در حال نوشتن است]. او فقط برای نماز خواندن از جای برمیخاست و بعد باز به نوشتن میپرداخت.