سخنان و اندیشههای بزرگان همواره ارزشمند بوده و جذابیتهای خاصی داشته است. در این میان نامههای به جای مانده که غموض و رموز دیگر آثار و نوشتههای آنها را ندارند و بیش هر چیزی روحیات و درونیات شخص را نشان میدهد. جایگاه ویژه داشته و از اهمیت فراوانی برخوردار است. یکی از چهرهها که نامههایش به همراه تعدادی از عکسهای او در بازار کتاب عرضه گردید لئون تولستوی نویسنده معروف روسیه است. این مجموعه «نامههای تولستوی» نام داد و تولستوی مشفق همدانی مترجم نام آشنا، به زبان فارسی برگردانده شده است. ترجمه فارسی این کتاب مشتمل بر نود نامه است که اولین آنها در ششم ژانویه 1845 و آخرین آنها در سوم نوامبر 1910 نگاشته شده است. بلندترین این نامهها، نامه است که در مارس 1881 به الکساندر سوم؛ تزار روسیه و کوتاهترین آنها، آخرین آنها است که برای مرید و یار غارش چرتکف نوشته است. سن تولستوی در نوشتن نامه اول 23 و در نامه آخر 82 سال بوده است.
این کتاب به سرنوشت نویسندگان در کشورهای مختلف کمونیستی میپردازد و به اختصار تضاد اساسی را که میان نویسندگان خلاق و دستگاه کمونیستی وجود دارد مورد توجه قرار میدهد
کتاب تحلیلی است بر ادبیات روسیه در آثار پوشکین، لرمانتوف، داستایفسکی ، گوگول، گنچاروف، تولستوی و چخوف. ادبیات روس یکی از مهمترین ادبیات ملی جهان است که سهمی مهم در ادبیات جهانی دارد. از قرن ۱۱ میلادی آثار و نویسندگانی به زبان اسلاو شرقی وجود داشته اند. در زمان تزارها، اروپایی نمودن جامعه و فرهنگ روس بیش از ۱۲۰ سال طول کشید. در دهه ۳۰ قرن بیست، مکتب ادبی رئالیسم سوسیالیستی کوشید تا مکتب ادبی حاکم در شوروی سابق گردد. روسها وابسته به خانواده زبانی و قومی اسلاو هستند. قرنها ترکهای تاتار و خزرها از همسایگان جنوبی اسلاوهای روس بوده اند. در سال ۹۸۸ میلادی، مسیحیت دین رسمی روسیه شد. تاتارها بعدها سه قرن بر روسیه حاکم شدند. سرانجام خانواده رومانف در سال ۱۶۱۳ به تخت سلطنت روسیه نشست. پتر کبیر در سال ۱۶۸۹ تزار روسیه شد و ۳۰ سال حاکم این کشور بود. وی میگفت که او "آموزنده ای میان آموزنده ها است". ادبیات روس میان سالهای ۱۷۹۰-۱۷۰۰، میان باروک و کلاسیسم بود. در روسیه پیش از انقلاب اکتبر، مکتبهای ادبی مانند باروک، کلاسیسم، احساسات گرایی و روکوکو حاکم بودند. در سال ۱۷۴۸ آکادمی علوم، و در سال ۱۷۵۵ دانشگاه مسکو و مرکزی برای تحقیق و تبلیغ ادبیات افتتاح شدند در قرن ۱۸ اشرافیت روس بود که به دلیل باسواد بودن، قشر حامل ادبیات گردید. لوموسف یکی از آغازگرایان رفرم زبان و تئوری ادبی در روسیه تزاری است. در سال ۱۷۳۹ زبان اسلاوکلیسایی جای خود را به عناصر زبان امروزی روسی داد. گرچه لوموسف خود را خادم دولت و سلطنت تزار میدانست، از زمان او زبان ادبی امروزی روس آغاز به رشد نمود و زبان رسمی روسیه فعلی شد. آموزه رئالیسم سوسیالیستی با همان سهولتی که به دروغ، خود را وارث سنت ملی میدانست، خود را به مردم تحمیل میکرد. در واقع در قرن نوزدهم عده زیادی از روشنفکران روس بودند که هنر در نظر آنها مسئولیت اجتماعی سنگینی داشت، زیبایی هنری را فدای صداقت و حقیقت می کردند و میخواستند که هنرمند نقش نوعی پیامبر اجتماعی را ایفا کند. رمان "چه باید کرد؟" اثر چرنیشفسکی به صورت تیپیک بیانگر این طرز تفکر است که در آن روزگار آزادانه انتخاب شده بود. این رمان با مضمونی فمینیستی بر جنبش آتی ازادی زنان در روسیه تاثیر بسزایی داشت. بدین ترتیب میتوان نویسندگانی از قبیل نکراسف، پیساروف، دابرولیوبوف و نقاشانی مانند رپین را پیشاهنگان رئالیسم سوسیالیستی به حساب آورد. از نگاه فرمالیست ها، آموزه رئالیسم سوسیالیستی از آمیزش دید بی اندازه ساده انگارانه ای از واقعیت با تلاش مبتذلی دنبال نفع شخصی به وجود آمده است. جنبش فرمالیسم روسی در سال ۱۹۱۴ آغاز و در آخرین سالهای دهه ۱۹۲۰ در پی حمله های رژیم استالینیستی از هم پاشید.
صرفنظر از آفت سرقت ادبی که از نظر اخلاقی مذموم است و از منظر علمی مردود، تأثیر و تاثر آثار ادبی از یکدیگر و همانندیهای آنها امری طبیعی و موضوعی پذیرفتنی است. همانندیهای ادبی در بین همه ملتها دیده میشود و در حیطه در نقد ادبی به اندازهای اهمیت دارد که در تایید آن مبحث «ادبیات تطبیقی» و در تاکید آن باب «مناسبات بینامتنی» ایجاد شده است. یکی از آثار ماندگار ادبیات فارسی که از این دیدگاه قابل تامل و بستر مناسبی برای فعالیتهای پژوهشی است، حکایت شیخ صنعان پرداخت عطار نیشابوری است.
یکی از انواع مهم ادبی که امروزه اهمیت خاصی پیدا کرده و حتی برخی از کشورها آن را در شمار رشتههای دانشگاهی قرار دادهاند ادبیات داستانی است. ادبیات داستانی به آن دسته از آثار ادبی گفته میشود که: الف. منثور است؛ ب. ماهیتی تخیلی دارد؛ ج. رشتهای از حوادث را روایت میکند؛ د. انسان مدار است. بر این اساس ادبیات داستانی شامل: قصه، رمانس، رمان، داستان کوتاه و آثار وابسته به آنها است. هر یک از این قالبها صرفنظر از داشتن تفاوتهای ساختاری و ماهوی در محور قرار دادن انسان و پرداختن به وجوه مختلف شخصیتی او تشریک مساعی دارند و بر ظهور تجربیات و روحیات او تاکید میورزند. در این میان آنچه که بیش از هر کدام، این قابلیت را دارد و در شناساندن درون و برون انسان تواناتر است، «رمان» است. رمان با خلق شخصیتهای متعدد و متفاوت آنچنان فرصتی از شناخت انسان برای خواننده فراهم میآورد که در طول زندگی هیچگاه چنین فرصتی برای او دست نخواهد داد. جز در رمان که فارغ از هر زمان و مکان، آینه نمایش ابعاد مختلف انسان و لایهای تو در توی ضمیر و زبان اوست، در کجا میتوان به شناخت نسبتاً جامعی از انسان رسید؟