به راستی این استراتژی تبعید است که ادبیت «بارون درختنشین» را تضمین کرده و تداوم میبخشد؛ کوزیمو، قهرمان کتاب، پس از شورشی آرام علیه نظام پدرسالار خانوادهاش، با تبعیدی خودخواسته، بالای درختان را برای ادامه زندگی برمیگزیند. او ـ به شکلی نمادین ـ با شکستن یکی از مجسمههای اجدادش، هنگام سرسرهبازی و سپس امتناع از خوردن خوراک حلزون، با پدر ـ فئودالیته ـ درگیر شده و برحسب یک عادت کودکانه به بالای درخت فرار میکند، تا بتواند همچون انسانی بدوی، آزادی از دسترفتهاش را بر سر شاخسار درختان بازیابد. اما آیا کوزیمو از روی یک لجبازی کودکانه بالای درختان را به عنوان تبعیدگاه برمی گزیند، یا انتخابش از بستری آگاهانه برمیخیزد؟ میخوانیم که کوزیمو در دوازده سالگی درختنشین میشود، بدین ترتیب، تصمیمی این چنین عظیم ـ که یک نفر از دوازده سالگی تا آخر عمر روی درخت زندگی گرده و هرگز پا بر روی زمین نگذارد ـ منطقا از قوه ادراک پسربچهای دوازده ساله به دور مینماید؛ همین جا است که واقعگرایی کلاسیک، در مسیر خوانش متن گرداب میآفریند.
مولف در این کتاب اشعار نظیری و عرفی را با هم مقایسه کرده است و برای نشان دادن این که دو شاعر هم زمان و هم سبک در حالی که شباهتهای فراوانی با هم دارند چقدر می توانند با یکدیگر تفاوت داشته باشند و این مقایسه که بین دو شاعر سبک هندی به وجود می آید، جذاب و شیرین به نظر می رسد. نویسنده در ضمن مقایسه، به بررسی و نقد شعر هر دو شاعر هم پرداخته است .
محمدجعفر طاهری میگوید: دورنمای جشن دوهزار و پانصد ساله ایران آنچنان نظرم را به خود جلب نمود که لازم دانستم حقیقت را که در یک عمر طولانی از طریق الهامات و تجربیات و اطلاعات صحیح بدست آورده برای بیداری هم میهنان عزیز و آیندگان بی خبر از واقعات در این دفتر به رسم یادگار به رشته تحریر در آورم و به دلیل جشن دوهزار و پانصد ساله بنام کورش کبیر درصدد برآمدم بدانم این شخص کیست و این همه تشکیلات و غوغای عظیمی که برای او فراهم نموده اند چیست؟ ....