امروز بر كسي پوشيده نيست كه ترجمه به صورت يك «فن» درآمده است، فني كه بايد اصول و قوانين آن ابتدا تدوين سپس تعليم و تدريس گردد. در اين ميان با توجه به رابطه كهن و عميق ميان دو زبان عربي و فارسي و نيز ارتباط ميان جهان عرب و ايرانيان، نياز به تدوين اصول ترجمه از عربي به فارسي و بر عكس بيش از پيش احساس ميشود. و از آنجايي كه يكي از اساسيترين و دشوارترين مراحل ترجمه، معادليابي واژههاست ـ امري كه همواره توجّه مترجمين را به خود معطوف داشته است ـ لذا اين نوشتار ميكوشد تا راهكارهايي عملي جهت ترجمه واژههاي عربي و فارسي ارايه دهد. كشف رابطه ميان معناي لغوي و اصطلاحي، ميان معناي حقيقي و مجازي، ميان معناي اصطلاحي و كاربردي واژهها از يكسو و نيز توجه به سياق جمله و فضاي حاكم بر متن و اشنايي با اوضاع مربوط به متن از سوي ديگر، از مهمترين اين راهكارهاست.
بخش نخستین کار نویسنده این سطور بررسی سبک سخن سورآبادی از خلال قصه ها و ترجمه ها بود، و ازین حیث زبان قصه ها بیشتر درخور توجه می نمود، چرا که زبان ترجمه عموما به لحاظ تقیّد بسیار گزارشگران کلام خدا در روزگاران گذشته بر این که سخنی به خطا گفته نیاید و کلمه ای به نادرست ترجمه نشود بسا که از شیوه زبان قرآن متاثر می شد و از هنجار زبان پارسی دور می گشت. اما زبان قصه از این تقیّد و تعهّد به دور است و روح زبان گوینده در آن بیشتر نمودار. با این حال، نویسنده ترجمه های قرآن را نیز درین بررسی از نظر دور نداشت و هر نکته ای را که قابل بحث و بررسی می یافت و نتیجه ای به گمان او از آن به دست می آمد یادداشت می نمود. حاصل این همه، خصوصیات زبانی ابوبکر عتیق را در دو بخش جداگانه زبان قصه ها و زبان ترجمه ها زیرعنوان یگانه "شیوه گفتار" مصنف درین کتاب فراهم آورد. بخش بعدی، بررسی مسائل لغوی قصه های کتاب بود. این کتاب ازین نظرگاه بس سودمند و قابل اعتنا است. گنجینه ای است که بسیاری از مفردات و ترکیبات سره و زیبای فارسی را در آن می توان دید. از این رو نگارنده تلاش کرد که تا می تواند همه آن مروارید های نفیس و گرانبها را از ژرفای کتاب برآورد و در مواردی که گاه ذکر مثال هایی از دیگر کتاب های استوار نظم و نثر کهن پارسی دربایست می نمود به ایراد نمونه ای از آن ها بپردازد، تا هم معانی آن کلمات را با آن شواهد روشن تر نماید و هم برای مقایسه کاربرد آن واژگان در کتاب سورآبادی و آثار دیگر استادان زبان فارسی زمینه ای فراهم آورده باشد. آخرین بخش کتاب شامل دو فصل است: فصل اول این بخش راجع به برابرهای قرآنی واژه های فارسی است و بخش دوم آن، معادل های فارسی واژه های قرآن است.
در بخش نخست کتاب، "ادبیات داستانی" در گستره تاریخ، اسطوره، افسانه، رمانس و رمان به اختصار شرح و تبیین میگردد، سپس مقوله ورود رمان و داستان کوتاه به ادبیات فارسی، با ترجمهها سفرنامههای خیالی، مقالات شبه داستان و رمانهای تاریخی بازگو میگردد .بخش بعدی کتاب مربوط به "پیشگامان انواع جدید داستانی" است که با معرفی کوتاه جمالزاده و مشفق کاظمی پی گرفته میشود . نویسنده در مبحث "نسل اول داستان نویسان" از هدایت، علوی و چوبک و از مختصات آثارشان یاد میکند و در بخش "گروه دوم از نسل اول داستان نویسان" و ویژگیهای داستان نویسی حجازی، دشتی، نفیسی و جواد فاضل را به اختصار برمیشمارد .مباحث بعدی کتاب که شامل ارزیابی کوتاه آثار نویسندگان فارسی است به این موضوعات و شخصیتها اختصاص مییابد : "نسل دوم داستان نویسان :دانشور، آل احمد و گلستان"، "ادامه داستان نویسان نسل دوم :بهآذین و پرویزی"، "رمان تاریخیی مستعان، مسرور، مدرس، سردادور، میمندی نژاد، مطیعی، امیر عشیری، آرین نژاد و آشتیانی"، "نسل سوم داستان نویسان :صادقی، ساعدی، افغانی و مدرسی"، "نسل چهارم داستان نویسان :گلشیری، میرصادقی، فصیح، شهدادی، و ایرانی"، "ادبیات اقلیمی یا داستان نویسی روستا"، "ادامه نویسندگان ادبیات روستا :فقیری، بهرنگی و درویشیان"، "نثر علمی ادبی"، "نمایشنامه نویسی"، "نمایشنامه نویسی در دورههای بعد"، و "ترجمه از زبانهای اروپایی" .
شاعران معاصر با نمادپردازی، معنی و مفهوم تازهای به بعضی شخصیتها یا وقایع تاریخی بخشیدهاند. شاعر نمادگرا با توجه به این که فرهنگ و دانش عمیقی دارد؛ برای بیان افکار و دیدگاههای خود در تاریخ قدیم و جدید، اسطوره و میراث نمادهایی را جستوجو میکند که افکار این انتخاب باید با موقعیت کنونی جامعه هماهنگ باشد. چنانچه شاعر بخواهد آن را معکوس بیان کند، باید به گونهای آن را به کار برد که خواننده به خوبی متوجه تضاد آن با اصل نماد شود. امل دنقل، شاعر نمادپرداز مصری تلاش میکند تا دیدگاهها و نقطهنظرهای خود در را قبال موضوعات مختلف سیاسی ـ اجتماعی در قالبی نمادین بیان کند تا از رهگذر آن نابسامانیهای موجود در جوامع عربی و به ویژه مصر ار اصلاح کند. نمادهای شاعر به سه دسته دینی (امام حسین (ع)، حضرت یوسف(ع) و ...)، اسطورهای (اوزیریس، ادیپ، سیزیف و ...) و تاریخی (اسپارتاکوس، هانیبال، کلیب و ...) تقسیم میشوند. وی در این نمادها از تکنیکهای بیانی مختلف مانند نقاب، بینامتنی، وارونگی، پارادوکس و ... استفاده کرده است. محور اصلی نمادهای امل دنقل را عزت و عظمت پیشین ملتهای عربی، فقر و فساد، قیام علیه ظلم و ستم، مرگ و رستاخیز و امید به آینده تشکیل میدهد. رویکرد این پژوهش تحلیل و نقد نمادهای دینی شاعر ست.