نمونههایی که در این جزوه آورده شده از گویشهایی است که میان سه گویش همدان، ساوه و آشتیان حرف میزنند. این گویشها را میتوان به چهار دسته بخش کرد: 1. گویشهای وفس و آشتیان و تفرش و آمره، 2. گویش چادرنشینهای زند، 3. گویش غربتها، 4. گویشهای خلج و ترکی.
گویش خراسانی از گویشهای اصیل و مهم زبان فارسی است که به سبب کثرت مردمانی که بدان سخن میگویند و نیز به سبب پایگاه محکمی که زبان فارسی همیشه در خطه خراسان داشته است، شناخت آن بایسته و سودبخش است. بسیاری از واژههایی که در گذشته بخشی از گنجینه زبان فارسی را ساختهاند، امروزه در زبان روزمره کاربرد خود را از دست دادهاند؛ اما در گویش خراسانی هنوز رواج دارند و زنده و کارساز ماندهاند. میان آنها واژههای رسا و زیبا و مفیدی به چشم میخورند که امروز هم میتوانند به کار آیند و بر غنای زبان بیفزایند. این کتاب به همین انگیزهها فراهم آمده است. واژگان این فرهنگ عامیانه و گفتاریاند. واژگان خارجی رایج در پارسی خراسان در این فرهنگ کمتر آمده است.
زبان و لهجه خوانساری به صورت خودجوش و بر اثر گفتگوی مردم از سالها قبل به وجود آمده و به همین دلیل دارای هیچگونه قواعد دستوری یا املایی نیست؛ بنابراین نمیتوان آنها را قیاسی تصور کرد و همه اینها سماعی و نظری است. در این کتاب فرهنگ لغات خوانساری گرآوری شده است. ابتدا در مقدمه به دستور زبان فارسی و مطابقت لهجه و زبان خوانساری پرداخته شده و در فصلهای بعدی لغات، مشتقات لغات و ضربالمثلهای خوانساری گردآوری شده است.
این راهنما ریشه فعلهای اوستایی و فارسی باستان و فعلهای فارسی کنونی را که از آن ریشهها گرفته شده، دربر دارد. نقشه کار این است که نخست ریشه فعلهایی که در نوشتههای اوستا فارسی باستان به کار رفته با حرفهای درشت سیاه داده شده و پس از آن صورتهای گوناگونی که این ریشهها به خود میگیرند در میان دو ابرو آمده و سپس معنا یا معناهای آن ریشهها به فارسی داده شده است.
در این شماره از ایران کوده (شماره 3) با مجموعه مقالاتی در مورد: واژههای محلی ایرانی در لغت فرس اسدی، واژههای محلی ایرانی در برهان قاطع، یادداشتی درباره رازی و تهرانی از محمد صادق کیا دانشیار زبانهای ایرانی باستان در دانشگاه تهران، بادهای گیلان از منوچهر ستوده، یادداشتی درباره الفبای روسی، یک شعر روستائی از اوستا، ریشه واژه کراوات از محمد مقدم، آشنا میشویم.