نوع نگاه به جنگ و نیز درونمایهها، شخصیتهای اصلی و... چهار رویکرد؛ یعنی رویکرد ارزش محور، جامعه محور، انتقاد محور و انسان محور را در حوزه ادبیات داستانی جنگ پدید آورده است. در رویکرد ارزش محور ستایش از پایداری، مقاومت و دفاع از میهن و اثر مثبت فرهنگی و اعتقادی دفاع در مرکز توجه داستان نویسان بوده است. هدف نویسندگان این آثار تهییج و تقویت روح سلحشوری و ارتقا روحیه استقلال خواهی، انجام دادن رسالت عقیدتی و دفاع از ارزشهای انقلابی و اسلامی است. در رویکرد جامعه محور به بازتاب مصائب جنگ و جنبههای منفی و تاثیر تخریبهای آن بر زندگی مردم و جامعه پرداخته شده است. مسایل جانبی و اجتماعی جنگ و تصویر ویرانگرانه آن در این رویکرد بارزتر است و در آن اثر جنگ بر آن دسته از مردمان شهرها و روستاهایی که بنیاد خانواده و روابط اجتماعی شان دگرگون شده بررسی میشود. در رویکرد انتقاد محور نویسندگان به رد یا تشکیک در جنگ و انتقاد از آن میپردازند. نوع نگاه نویسندگان این رویکرد به جنگ بدبینانه است و اغلب به جنگ شهرها نظر دارند. در رویکرد انسان محور نیز توجه به ارزشهای والای انسانی مطرح است و به انسان در جنگ و انسان برآمده از آن پرداخته میشود.
پیدایش، رشد، اعتلا و زوال جنبش های سیاسی و اجتماعی معاصر ایران در کنار تحولات و رخدادهای متعدد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، جابجایی قدرت ها و نخبگان حکومتی و تغییرات گسترده در عرصه اجتماعی و سیاسی تاریخ معاصر ایران، به دلیل اهمیت و تأثیرات شگرف و متنوع آن، سبب گشته است تا از سوی پژوهشگران، مورخان و تحلیل گران حوادث اجتماعی و نخبگان سیاسی مورد تجزیه و تحلیل و نقادی و تقریر و تبیین قرار گیرد. تنوع و کثرت نگاه ها و اختلافات در نگاشته های تاریخی این دوره باعث پیچیدگی و سختی فهم و درک درست محققان و اندیشه گران این عرصه در تشخیص سره از ناسره و کشف درست حقایق تاریخی گردیده است. تاريخ نگاري و نوع نگاه مورخان به پديده هاي تاريخي از منظر ملي گرايي و شرح و بسط اين رويدادها و حوادث گذشته و حال بر آن اساس، مقوله اي است که در کنار ساير رويکردهاي اين جريان از جمله نمودهاي ادبي، جلوه ويژه و متفاوتي از نوع رسمي و مرسوم خود در جامعه ايراني داشته است. بررسي تاثيرات اين جريان فکري و فرهنگي در حوزه فرهنگ، خاصه تاثيراتي که تاريخ نگاري و تاريخ نگاران از آن گرفتند و تبعات و پيامدهاي آن در ساير بخش هاي اين حوزه، در تاريخ معاصر ايران، موضوع دامنه دار و چالش برانگيزي بوده که کم تر به حد کفايت مورد پژوهش و توجه محققان واقع شده است. پژوهش حاضر به بررسي ويژگي هاي اين جريان در تاريخ نگاري معاصر ايران مي پردازد و تاثيرات و تاثرات حاصل از رويکرد متفاوت اين تاريخ نگاري و مورخان و مولفان آن را از حيث شيوه هاي متفاوت نگرشي و نگارشي پي مي گيرد.
برای من شاهنامه به رودی عظیم مانند است که در عین زیبایی و قدرت، آراسته و کامل است و در مسیر طولانی خود تا دریا در هر جایی و در هر چشمی و برای هر گوشی جلوه و جمال و زمزمه ای خاص دارد و برای اندیشمندان، ساختار پیروزی و شکست، امید و نومیدی، زادنها و مردنها، در آن بسیار پرمعنا و تفکرانگیز است، این کتاب شناسنامۀ زندگی پرتلاطم و سرشار از گیر و دار ملت سلحشور ایران است که هرگز نام را به ننگ نفروخته است و پیوسته جان را به پای نام نیک خویش باخته است و فردوسی، استاد بزرگ ادب پارسی و پیر پارسای این سرزمین ایزدی، با بیان جادویی و افسون ساز خود، این روحیات و توانمندی های ملی مردم ما را چنان زنده و پویا و گویا به تماشا گذاشته است که انسان خود را شاهد زندۀ همۀ وقایع می یابد و ... در این فرهنگ تمامی واژهها و نام های شاهنامه بر پایه سرشت و نهاد زبان فارسی به ترتیب الفبا گردآمده است. برای هر اسم معنی و کارکرد آن در شاهنامه به همراه ابیات مرتبط آن تشریح گردیده است. پولاد = از سرداران ایران در روزگار کیقباد پیروز = از فرزندان کاوه ی آهنگر تاجبخش = رستم تاجور = ایرج تهمورس = پسر هوشنگ ، سومین پادشاه نخستین سلسله ی جهان تهمینه = دختر شاه سمنگان و مادر سهراب پسر رستم جاماسپ = وزیر و حکیم و رایزن گشتاسپ و داماد زرتشت جانفروز = از سرداران بهرام چوبینه در جنگ او با خسرو پرویز جریره = همسر سیاوش و مادر فرود و...
به یمن تأسیس شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی، برنامههای ارزندهای در حوزه زبان و ادبیات فارسی انجام شده که یکی از آنها نقد و بررسی کتابهای درسی مربوط به رشته زبان و ادبیات فارسی است که در دانشگاههای کشور تدریس یا به عنوان منابع اصلی و فرعی درسها معرفی میشوند. آنچه در این کتاب آمده، تلخیص و بازآفرینی داوری و عرضه آن در قالب نوشتاری کوتاه است که در صورت و ساختار عرضه شده است. دلیل این ساماندهی و ساختار پیروی از این منطق بوده است که در ابیتدا از کلیات ادبی و مباحث مربوط به آن سخن گفته شده، سپس متون کلاسیک در دو حوزه نظم و نثر عرضه میشوند و پس از آن نیز مباحث ادبیات معاصر، تاریخ ادبیات و فارسی عمومی آمدهاند. در فصل ادبیات کلاسیک نیز عناوین فرعی بر اساس ترتیب تاریخی تدوین شدهاند.
رمان گنجشکها بهشت را ميفهمند مطابق با آموزههاي پسامدرنيستي نوشته شده است. توجه به آشفتگي در روايت و به تبع آن زمان داستان، ويژگيهاي فراداستاني، ايجاد دور باطل با استفاده از شخصيتهاي تاريخي در کنار شخصيتهاي داستاني و حضور نويسنده در داستان براي بههمريختن مرز ميان واقعيت و خيال از جمله ويژگيهايي است که اين رمان را در زمره رمانهاي پسامدرنيستي قرار ميدهد. با اين همه گاه مواردي در آن ديده ميشود که تناسبي با آموزههاي پسامدرنيسم ندارد. اين مقاله ضمن اشاره به ويژگيهاي پسامدرنيستي رمان، به نقد عناصري ميپردازد که با اين ويژگيها همگن نيستند و نشان ميدهد كه استفاده از شيوههاي مربوط به اين جريان در رماني که يکي از وظايف اصلي خود را شناساندن شخصيتي قرار ميدهد که نمادي از رزمندگان دوران جنگ ميتواند باشد، بجا نمينمايد؛ زيرا نوع نگاه تفکر پسامدرن به انسان و زندگي با نگاه موجود در رمان همخواني ندارد. طبيعي است با وجود تأکيد همه شخصيتها بر ترسيم شخصيتي آرماني در رمان و همنوايي و همصدايي آنها، با رماني چندصدايي نيز روبرو نباشيم.