امپراتوران يا به گفته مولانا «پادشاهان ظاهر» مظهر نفس و بنده هوي و شيطانند که بر خويشان خود نيز ابقا نميکنند. امپراتور جونز در نمايشنامهاي از يوجين اونيل به همين نام، کاريکاتوري از پادشاهان ظاهري است که در پايان امپراتوري پوشالي خود، از شبي هولناک ميگذرد و در آن پس از تجسم صحنههايي از اعمال جنايتکارانه خود، سرانجام به چنگ انقلابيون گرفتار ميشود. جونز در سلطنت کوتاه خود، همچون همه پادشاهان ظاهري، نه بر داد که بر طلسمي متکي است که همچون توهمي، هم او و هم بوميان را اسير خود کرده است. طلسم گلولهاي نقرهاي است که امپراتور جز با آن به چيزي هلاک نميشود. همچون توهمي که مکبث نيز با باور به پيشگويي خرافه جادوگران بدان گرفتار بود. در مقاله زير نمونههايي از اين توهم در پادشاهان ظاهري، همچون امپراتور جونز، مکبث، پرگونت و اوزيماندياس در نمايشنامههايي از اونيل، شکسپير و ايبسن و شعري از شلي، با نگاهي به همين مفهوم در ادبيات ايران پيگيري شده است.
ارتباط زبان و تفکر موضوع مورد مطالعه از دیدگاه علوم گوناگون است. فلسفه تحلیلی، که زبان، اصلیترین موضوع آن است، از جمله به چگونگی چنین رابطهای میپردازد. یکی از بهترین نمایههای مطالعه این رابطه گفتار افرادی است که یا زبانشان دچار مشکل است یا تفکرشان. بنابراین، گفتار هذیانی آن دسته از بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی، که هیچ مشکل زبانی ندارند و فقط دچار اختلال فکر هستند، از بهترین موارد برای این منظور به شمار میآید. هدف مقاله پیشِ رو ارائه تحلیلی بر پایه فلسفه تحلیلی از رابطه زبان و تفکر چنین بیمارانی است که در توهم شنیداری کلامی و گفتار هذیانی آنان آشکار میشود. در چهارچوب فلسفه تحلیلی، فلسفه ذهن به حالات و کارکردهای ذهن میپردازد و، در آن، نظریه ذهن مطرح میشود که اختلال، در آن، هم به توهم میتواند بینجامد، هم به هذیان. توهم شنیداری کلامی و هذیان، که هر دو ساختار گفتاری دارند، ناشی از پدیده گفتار درونی هستند.
این مقاله دو مطلب را مورد بحث و بررسی قرار میدهد: یکی تخیل. دیگری: شعر خاقانی. در بخش اول، خود تخیل مفهوم و محتوایش، تفاوت آن با «تعقل» و «توهم» و همچنین نقطه اشتراک آنها و ارزش هرکدام، و نیز اشاره به خاستگاه تخیل، فنون آن و برخی از شروطش ملحوظ گردیده است. در بخش دوم سعی به عمل آمده است تا شعر خاقانی با توجه به فنون آن، با معیارهای ارائه شده سنجیده گردد.
ادبيات جهان ماندن در پردههاي پندار را دشمن بزرگ آدمي دانسته و به شيوههاي گوناگون آن را بازنمايي كرده است. ادبيات ايران از ديرباز جز پرداختن به مضاميني همچون فداكاري، عشق و آگاهي در برابر رذايلي مثل دروغ، فريب، ريا، تزوير، سالوس، توهم و خيال باطل نيز صف كشيده است. مرغابي وحشي ايبسن نيز بر چنين مضاميني استوار است. اين مقاله به همانندي «خواب» دردناك در مرغابي وحشي اشاره ميكند و آن را با «خواب خرگوشي» در ادبيات فارسي همسنگ ميداند. بحث اصلي مقاله اين است كه برآشفتن ناشيانه اين «خواب» مايه فعالشدن مكانيزم دفاعي خواب آلودگان است و اين كار فقط از كساني برميآيد كه بتوانند نظير فرزانه افسانه زندگي عطار، از خود بگذرند و شرايطي مهيا كنند كه ديگران حتي از آنها فراتر بروند. به عبارتي، اين مقاله بر محور اين سخن ميگردد كه روشنگران وامانده در تاريكي همچون رطب خوردگانياند كه منع رطب نتوانند.
این مقاله جستاری است درباره سودای جاودانگی انسان. نویسنده، با اشاره به اسطورهها و افسانهها و آرا صاحبنظران، به بررسی این نکته میپردازد که مراد از جستجوی نامیرایی کدام است: مانایی تن یا جاودانگی جان که با عشق، خلاقیت، خرد و هنر بدست میآید؟ برای پاسخ به این پرسشها، نویسنده به بررسی آثاری چون گیل گمش، ضیافت، اسطورههای اسکاندیناویایی و شماری از آثار ایرانی میپردازد. پس از آن، نویسنده با نگاهی تفصیلی به نمایشنامه بر سرچاه شاهین و اسطوره اسکاندیناویایی اودین دو نمونه از تلاش برای مانایی را بررسی میکند: اولی به عنوان نمونه تلاشی بیهوده برای مانایی تن و دیگری جستجویی روحانی برای مانایی جان که در قالب عشق و آفرینندگیشدنی است.