هدف از نگارش این مقاله، بررسی مهم‌ترین و پربسامدترین فرایندهای واجی در زبان آلمانی معیار گونه‌ء شهر برلین است.گزینش گونه زبانی رایج در شهر برلین، به دلیل معیار بودن این گونه زبان آلمانی بوده است. بدین منظور، چهار فرهنگ واژگان دودن ( 1988( (Duden: Deutsches Universal W?rterbuch) ، لانگنشاید (2002 (Langenscheidts Gro?w?rterbuch)( ، پنبه‌چی (1379) و بروک هاوس (1996) (Der Sprach Brock Haus) برای استخراج داده‌ها و شواهد، مورد بررسی قرار گرفتند. همچنین از دو تن از گویشوران آلمانی زبان برای تولید برخی از داده‌های ذکر شده در این مقاله کمک گرفته شده است. در ضمن، از برخی کتاب‌ها و منابع واج‌شناسی برای تعیین قواعد واجی استفاده شده که فهرست آنها در کتابنامه مقاله آمده است. مهم‌ترین فرایندهای آوایی ـ واجی در زبان آلمانی عبارتند از: دمیدگی همخوان‌های گرفته بیواک در آغاز واژه و هجا، واکرفتگی همخوان‌های گرفته واکدار در پایان واژه و هجا، همگون شدن همخوان خیشومی تیغه‌ای با همخوان دهانی پس از خود در مشخصهء محل تولید و فرایند تجانس آوایی (تغییر مشخصه پسین در واکه‌های دارای مشخصه[+] پسین). از میان فرایندهای مذکور، دو فرایند دمیدگی همخوان‌های گرفته بیواک در آغاز واژه و هجا و واکرفتگی همخوان‌های گرفته واکدار در پایان واژه و هجا نسبت به دیگر فرایندها از بسامد وقوع بیشتری برخوردارند. نکته حائز اهمیت دیگر در آرایش هجایی در زبان آلمانی، آن است که اصل توالی رسایی در هجای این زبان حاکم است.

منابع مشابه بیشتر ...

58e735d02f9d2.PNG

حذف به قرینه در زبان فارسی: قاعده‌ها و محدودیت‌ها

دکتر سید علی میر عمادی

حذف به قرینه و مطالعه و بررسی در عملکرد آن به مواردی مربوط می‌شود گه یک سازه بنا بر دلایل کارکردی، معنایی ویا ساختاری و با توجه به قرینه‌های سازه‌ای محذوف می‌گردد. سخن کاوان و کاربردگرایان حذف سازه‌ها را در قالب بافت قابل توجیه می‌دانند و به دنبال آن هستند که علت حذف آن را به شیوه‌ای توصیف کنند. دستورنویسان سنت‌گرا نیز به تجزیه و تحلیل سطحی از عناصر محذوف می‌پردازند و «درک» را عامل اساسی در حشری‌بودن برخی از عناصر می‌دانند (دیوید کریستال، 1985، ص 107). از سوی دیگر زبانشناسان به بررسی محدودیت‌هایی که حذف به قرینه را مانع و یا ترغیب می‌نمایند می‌پردازند. با وجود این، در گذشته تعمق و تامل در قواعدی که بر این پدیده زبانشناختی ناظر است کمتر مورد توجه بوده است.

5814491db5e7b.PNG

نقش كم‌كوشي زباني در پيدايش فارسي محاوره

سیداسماعیل افتخاری

توجه به تفاوت مقایسه میان مکتوبات پیشین فارسی با فارسی معیار و فارسی معیار با گفتار محاوره‌ای امروز، سوال برانگیز و محل مناقشه است. آنچه در این قیاس بیش از هر چیز رخ می‌نماید، پدیده نسبتا ناشناخته و غیر قابل کنترل تحریکات و تحولات زبان فارسی است. امروزه شکاف بین گونه معیار و گونه محاوره فارسی چنان عمیق شده است که ترمیم آن، اگر ضروری فرض شود، غیر محتمل به نظر می‌رسد. درک دقیقتر و بهتر زبان محاوره و جایگاه آن در بستر فرایندهای کم کوشانه زبانی و همچنین شناخت محرک‌هایی که صورت و معنی زبان را در نشیب این دگرگونی‌ها به حرکت وا می‌دارد، بی‌تردید در برنامه‌ریزی‌های زبانی از بروز پاره‌ای خطاها خواهد کاست. در این مقاله اهتمام نویسنده مصروف بیان و طبقه‌بندی دقیق امیال عامه گویشوران فارسی به کوتاه‌گرایی و ساده‌سازی اجزای زبان شده است که از آن تحت عنوان فرایندهای کم کوشانه زبانی یاد می‌شود و عامل اصلی پیدایش گونه فارسی محاوره به شمار می‌آید.

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

58a089c88e9e0.PNG

استعاره‌‏‏‏هاي جهتي قرآن با رويکرد شناختي

عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا

هدف از نگارش اين مقاله، بررسي زبان شناختي استعاره جهتي در قرآن با توجه به رويكرد نظريه معاصر استعاره است. اهميت اين تحقيق در اينجاست كه استعاره بخش مهمي از ارتباط‌هاي گفتاري و كلامي را تشكيل مي‌دهد و آن قدر طبيعي وارد زندگي ما مي‌شود كه ممكن است در عمل جلب توجه نکند. استعاره در زبان دين نيز كمتر از ساير صورت‌‌هاي زباني نيست. در استعاره‌هاي جهتي، نظامي کلي از مفاهيم با توجه به مفاهيمي از نظامي ديگر سازمان‌بندي مي‌شود. استعاره‌هاي جهتي، مفاهيم را با اعطاي صورت مکاني در جهات متقابل به يکديگر مرتبط مي‌کنند. اين جهت‌هاي مکاني، قراردادي يا دلبخواهي نيستند؛ بلکه بر مبناي تجربه‌هاي فيزيکي و فرهنگي انسان‌‏ها شکل مي‌گيرند. وظيفه اين نوع استعاره‌ها بيش از هر چيز، برقراري انسجام در نظام مفهومي ماست. تقابل‌هاي «بالا يا پايين، جلو يا پشت، راست يا چپ، مرکزي يا حاشيه‌اي، درون يا بيرون» همه از اين دست است. اين جهت‌هاي فضايي يا مکاني با تصوير فضاي هندسي‌اي که در ذهن به وجود مي‌آورند، مفهومي جديد و در نتيجه درکي جديد مي‌آفرينند.

فنون ادبی/بلاغت (بیان، بدیع، معانی) پژوهش‌ها/نقد و نظریه ادبی
مقاله
57c5313ddcb5d.PNG

شعر كودكانه و پيدايش زيبايي‌شناسي كلامي در كودكان

عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا

در اين مقاله، نظريه رقيه حسن درباره پيدايش و تكوين زيبايي‌شناسي كلامي در كودكان مورد بررسي قرار گرفته است. در اين نظريه، كودك ناآگاهانه و به صورت غيرارادي با شنيدن لالايي‌ها و شعرهاي كودكانه،‌ ادبيات را مي‌آموزد. او الگوهاي زباني از جمله الگوهاي آوايي، معنايي و نحوي را در شعرها تشخيص مي‌دهد و توانايي در ذهن او شكل مي‌گيرد كه پايه زيبايي‌شناسي كلامي را در سال‌هاي آينده براي او شكل مي‌دهد. در اينجا از ميان گونه‌هاي ادبي ما فقط به بررسي شعر مي‌پردازيم. از ميان الگوهاي ادبي نيز فقط به بررسي الگوهاي آوايي مي‌پردازيم؛ زيرا از ميان ويژگي‌هاي زيبايي‌شناختي اشعار كودكان، الگوهاي آوايي خوشايند و دلنشين، اهميت ويژه دارد. شايان توجه است كه در اين نوشته، جستجو درباره همپوشي‌ها و در عين حال تفاوت‌هاي «زبان» و «ادبيات» به عنوان دو حوزه از حوزه‌هاي ذهن همواره در پس زمينه تمام مباحث مطرح است. نتايج اين تحقيق نشان مي‌دهد كه هر چند زبان و ادبيات ماهيت يكساني دارد از لحاظ منشا و همچنين نوع پردازش با همديگر تفاوت‌هاي اساسي دارد و اين تفاوت آنها را به حوزه‌هايي جدا از ذهن مربوط مي‌كند. در بخش پاياني اين تحقيق الزامات و پيامدهاي نظري را، كه اين تلقي از يادگيري ادبيات براي آموزش ادبيات به كودكان در بردارد، بررسي مي‌كنيم. براساس يافته‌هاي اين تحقيق در تلقي كودكان از ادبيات شكل بر محتوا غلبه دارد و پرورش اين تلقي در شكوفايي توانش ادبي آنها در سال‌هاي آينده نقش عمده ايفا مي‌كند. از اين رو بهتر است كه در تهيه و نگارش اشعار كودكانه بويژه در سال‌هاي اوليه كودكي به جاي طرح مضامين پيچيده و آموزشي به زيبايي شكل و چگونگي بيان اشعار توجه خاصي مبذول شود.

پژوهش‌ها/نقد و نظریه ادبی پژوهش‌ها/پژوهش در ادبیات کودک
مقاله