تعاريف و تلقيهاي مرسوم از طنز و مطايبه در ادبيات فارسي بر تقابلي بنيادين ميان «سخن جد» و «سخن غيرجد» بنا شدهاند. اين پيشفرض، پي آمدهايي را در حوزه طنزپژوهي به دنبال داشته است که از آن جمله به مواردي چون رجحان «سخن جد» بر «غيرجد» و همچنين تقليل طنز و شوخ طبعي به پيامي اجتماعي، اخلاقي، ديني و ... ميتوان اشاره کرد. مقاله حاضر با نشاندادن کاستيهاي اين شيوه نگاه، به ويژه در مورد طنزهاي عرفاني در پي آن بوده است تا با بهرهگيري از انديشههاي ميخاييل باختين، چشماندازي از طنز عرفاني ترسيم کند که بنيانهاي آن بر ويژگيهاي کارناوالي زبان و طنز عرفاني و ميزان مرزبندي ميان «خود» و «ديگري» بنا نهاده شده است. در اين چشمانداز، اگر ميزان مرزبندي ميان «خود» و «ديگري» را به صورت يک پيوستار در نظر بگيريم، طنز عرفاني در سويي قرار دارد که در آنجا کمترين ميزان مرزبندي به چشم ميخورد. اين مرزبندي با گذر از طنزهاي اجتماعي و سياسي به بيشترين مقدار خود در سوي ديگر پيوستار، يعني دشنامها و هجوهاي شخصي ميرسد.
زبان مجموعه ای قراردادی از سمبل های صوتی است و چیزی نیست که به طریقی ناگهانی به وجود آمده باشد. تکامل زبان با تکامل خود انسان همگام بوده و تحقیق در پیدایش آن با تحقیق در زندگی انسان توام است. بسیاری براین باورند که همه زبانها از یک زبان اصلی منشعب گردیده و به تدریج شباهت خود را به زبان مادری از دست داده است. همه کسانی که با زبان یا آموزش آن سروکار دارند به احتمال زیاد این داستان کتاب مقدس را شنیده اند که: وقتی تمامی ساکنین کره زمین از یک زبان واحد چند کلمه ای استفاده می کردند انسانها در یک دشت بزرگ گرد هم آمدند و گفتند: بیایید برای خود شهر و برجی به بلندای آسمان بسازیم، و بدین ترتیب برای خود نامی باقی گذاریم. آنگاه خداوند به شهر و برج آنها درآمد و گفت"اگر انسان با داشتن یک زبان واحد بتوان برای اولین بار این چنین کار خطیری را انجام دهد بی شک بعدها نیز می تواند هر تصمیم دیگری را نیز عملی نماید. از این رو زبانشان را در هم و برهم می کنم تا قادر به درک گفتار یکدیگر نباشند".و آنگاه خداوند آنها را به سراسر کره خاکی پراکند تا بدین ترتیب آنها از ساختن شهر خویش صرفنظرکنند. این برج را برج بابل نامیدند. زیرا خداوند زبان آنها را درهم و برهم کرده بود...
این کتاب دربرگیرنده هفت مقاله به این ترتیب است: پیرامون زبان و زبانشناسی؛ فارسی، زبانی عقیم؟؛ جمله، واحد ترجمه؛ روانشناسی زبان؛ اهمیت استنباط در درک زبان؛ ادراک گفتار؛ و مقایسه مقولات اسم در زبان فارسی و انگلیسی. هر یک از مقالات واحد مستقلی است که میتوان بدون توجه به مقاله قبل و بعد از آن مطالعه شود؛ ولی در تنظیم آنها سعی شده است مباحث کلیتر و زودتر مطرح شود و مقالاتی که به نحوی با هم مرتبط هستند، کنار هم قرار گیرند. این مقالهها جنبه فنی زبانشناسی ندارند؛ ولی در نوشتن آنها خواننده غیرزبانشناس ولی علاقمند به مباحث زبان و زبانشناسی مورد نظر بوده است.
این کتاب، دربرگیرنده بحثی است درباره منظومههای مثنوی در یکی از فعالترین دورههای ادب فارسی یعنی قرن نهم تا دوازدهم هجری. در این کتاب درباره منظومههای مثنوی این دوره بحثی ارائه شده و شامل دو فصل است. فصل اول مشتمل است بر بحثی کلی درباره مثنوی و مثنویسرایی و اوزان و موضوعهای گوناگون منظومهها از قرن نهم تا دوازدهم. نگاه نویسنده در این فصل نگاهی آماری جستجوگرانه است و به همین دلیل به نقد و تحلیل کلی یا جزئی حوادث و وقایع و نقد زبانی منظومهها نپرداخته است. در فصل دوم حدود نهصد منظومه به ترتیب الفبایی نام یا تخلص شاعران نام برده شده و بسیاری از آنها در حد کفایت معرفی شده است. اغلب منظمههای این فصل یا حماسی است یا عرفانی یا عشقی و از موضوعات دیگر به تناسب یک یا چند منظومه معرفی شدهاند.
بسیاری از پژوهشهای ادبی، با روشهای گوناگون به بررسی و تحلیل یک یا چند متن از متون ادبیات فارسی میپردازند. در این میان نکتهای که چندان مورد توجه قرار نمیگیرد، مساله گزینش متن است؛ چنانکه اغلب آن را به عنوان ماده پژوهش، امری جدا از چهارچوب نظری و روششناسی تحقیق در نظر میگیرند. این در حالی است که نگاهی جدی و مسألهوار به گزینش متن میتواند نتایجی در جهت تقویت وجوه پژوهشی تحقیق به همراه داشته باشد. مقاله حاضر نیز با هدف نشان دادن اهمیت این مسأله به عنوان مؤلّفهای روششناختی در مطالعات ادبی نگاشته شده است. به نظر میرسد تأکید بر وجوه روششناختیِ گزینش متن، در گرو آگاهی پژوهشگر از نسبت متن مورد نظر با دیگر متون و شباهتها و تفاوتهای آنها با یکدیگر است. این تلقی از سویی نشان دهنده ابتناء پژوهش بر آگاهیها و پیشفرضهای محقق، و از سوی دیگر نمایانگرِ نقش متن و گزینش آن در شکلگیری بنیانهای نظری و نتایج تحقیق است.