اکبر رادی، بهرام بضایی، غلامحسین ساعدی ـ سه راس مثلث درامنویسی ما را تشکیل میدهند. این مثلث قریب سیسال است که بار تئاتر فقیر این سرزمین را به دوش میکشد. ادبیات نمایشی ایران، در قیاس با سایر شاخههای ادبی از کیفیت چندان مطلوبی برخوردار نیست. همین مسئله از نظر پارهای مفسران یکی از عوامل فترت تئاتر ایران، محسوب میشود. متاسفانه در سالهای پس از انقلاب، فقر نمایشنامهنویسی ابعاد تاسفبارتری پیدا کرد. ساعدی در غربت جام باخت، بیضایی انرژی خود را یکسر در اختیار سینما گذاشت. نمایشنامهنویسان دیگر نیز، به سریالنویسی و فیلمنامهنویسی رویآور شدند.
برای مقدمه این نوشتار، به بررسی پیشینه نمایشنامهنویسی و نمایش منظوم در ایران نیازی نیست، زیرا در این باره میتوان یکراست به منابع اصلی رجوع کرد. اما ناچاریم یادآور شویم که آغاز درامنویسی در ایران به اواخر دوره قاجار و سپس مشروطیت باز میگردد و به هر صورت باید آشنایی ایرانیان با نمایشنامههای اروپایی و اجرای آنها در ایران را ابتدای نمایشنامهنویسی و درام در این سرزمین دانست. در کنار نمایشها و درامهایی که پدید آمد، میتوان ظهور خصلتهای دراماتیک را در پارهای آثار شاعران بازجست. اگر چه تک و توک در آثار گذشتگان نیز چنان خصلتهایی یافت میشود، اما بسیار اندک است و درستتر آن است که ظهور و رشد این خصلتها را در شعر شاعران مشروطه به این سو، متأثر از هنر درام بدانیم.
نمايشنامه پرگنت، از جمله آثار بحثانگيز هنريك ايبسن است كه با شگفتي تمام، تا کنون در ايران به آن توجّهي نشده و به همين دليل، چهره راستين ايبسن نيز براي ما همچنان تاريک مانده است. در اين مقاله، نويسنده که خود مترجم اين نمايشنامه است؛تلاش ميکند سير تكويني و درونمايههاي اجتماعي ـ فرهنگي اين متن را که در پهنه ادبيّات اروپا نيز جايگاه ويژهاي دارد؛ در پيش روي خواننده بگذارد. بخش عمده اين مقاله نمايشنامه پرگنت را تلاش ايبسن در راستاي هوّيت بخشي به ملّت نروژ معرّفي ميکند، نمايشنامهاي که با طنزي گزنده به سطحي نگري نروژيها نيز خرده ميگيرد.