نظامهای ترجمه ماشینی برتر دنیا قادرند کتابی هزار صفحهای را در کمتر از 2 دقیقه ترجمه کنند، کاری که مترجم زبده و حرفهای حداقل یک سال وقت روی آن صرف میکند. منتقدان، به کیفیت ترجمه این نظامها ایراداتی دارند، با این حال روند ترجمه ماشینی به سرعت رو به رشد است و باید به یاد داشت، ترجمه در نوع سنتی (انسانی) نیز رشد خود را در طی قرنها به دست آورده است و اکنون نیز اینگونه ترجمهها بدون نقص نیستند. ترجمههای قدیمی اکثراً بسیار بد ترجمه شدهاند و نقد و نظارت و کنترل نیز در کار نبود. فردی مثل ابوعلی سینا 40 بار کتاب مابعدالطبیعه ارسطو را خوانده و نفهمیده بود و این علتش بدی ترجمه بوده است. در این مقاله، عملکرد نظامهای ترجمه ماشینی برتر روسی و غربی با هم مقایسه شدهاند، تا علل برتری و نقاط ضعف آنها نسبت به یکدیگر مشخص شوند. در مواردی این ترجمهها با ترجمههای انسانی مقایسه شده است. همچنین تلاش شده پس از شناسایی علل اساسی غیر کارآمد بودن نظامهای ترجمه ماشینی، راهکارهای ارتقاء بهبود کیفیت ترجمه به طور مسند ارائه شود.
این کتاب از شش مقاله تشکیل شده که هر یک از مقالات واحد مستقلی است که میتواند بدون توجه به مقاله بعد و قبلش مطالعه شود؛ ولی در تنظیم آنها کوشیده شده مباحث کلیتر زودتر مطرح شوند و مقالاتی که به گونهای با هم مرتبط هستند، کنار هم قرار گیرند. این مقالات جنبه فنی زبانشناسی ندارند و در نوشتن آنها خواننده غیرزبانشناس ولی علاقمند به مباحث زبان و زبانشناسی مدنظر بوده است. این کتاب کوشیده تا بعضی از مسائل زبانشناسی را توضیح و تبیین نماید. عناوین مقالات کتاب به این ترتیب است: زبان در خدمت باطل، همزبان شدن با شمپانزه، پدیده زبان از دو دیدگاه، تفاوتهای فردی در زبان و علل آنها، نابسامانیهای زبانی، کلمات تیره و شفاف: بحثی در معناشناسی.
لادیسلاو زگوستا در کتاب مشهور و کلاسیک خود، راهنمای فرهنگ نویسی، در بحث از «معنای واژگانی»، به اهمیت و لزوم مطالعات معنایی، و مشخصاً به تحلیلهای مربوط به مشخصه های معنایی اشاره و اذعان میکند که فرهنگنویس در کار خود به مطالعاتی از این دست و بررسی ابعاد معنایی واژههای مربوط و رویکردهای نامنگر نیاز دارد. رویکرد معنانگر که به تدوین فرهنگهای الفبایی میانجامد صورت واژهها را مبنا قرار میدهد و به ارائه معنای آنها در قالب تعاریف فرهنگنگاشتی میپردازد. رویکرد نامنگر، که موضوع این مقال است، جهتی وارونه دارد. از معنا آغاز و به ارائه جمعی الفاظی میپردازد که به گونهای در آن معنا اشتراک دارند. ساختار فرهنگهایی که زیر چتر اصطلاح فرهنگ نامنگر قرار میگیرند، از قبیل گنجواژهها، اصطلاح نامهها و فرهنگهای تصویری، از این رویکرد تأثیر میپذیرد.
نظام ترجمه ماشيني فعاليتي چند بعدي است، كه در چند حيطه مبتني بر ابتكار عمل و قدرت حل مساله است. در اين مهارت از برخي دانشهاي بين رشتهاي نيز استفاده فراواني ميشود. ترفندهاي هوش مصنوعي با بكارگيري اصول رياضي، آمار و منطق، قالب مناسبي از زبان را كه مناسب برنامهنويسي و انتقال به ماشين است، فراهم ميآورد. در كشور ما اين فعاليت دير شروع شد و اكنون نيز داراي حركت منسجمي نيست، براي پيشرفت در حيطه ترجمه ماشيني نيازمند احاطه در سه زمينه مختلف است: 1- دادهپردازي، توصيف و ساختن مدلهاي مناسب زبان براي كاربرد هوشمند 2- ساخت و استفاده از نرم افزارهاي مربوط به اين كار 3- به كارگرفتن فناوري مرتبط. در اين مقاله با لحاظ قراردادن تفكيك اين سه زمينه، برخي ابعاد زبانشناختي نظام ترجمه ماشيني، براساس محور قراردادن روشهاي تجربه شده در روسيه تبيين ميگردد. همچنين به واسطه ارتباط تنگاتنگ ترجمه ماشيني با هوش مصنوعي و برنامهنويسي، برخي اطلاعات كلي اين علوم، در موارد مرتبط ارايه ميشود.
الکساندر سرگییویچ گریبایدوف نویسنده، شاعر و نیز سیاستمداری روسی است که در روسیه بیشتر او را به عنوان نمایشنامهنویسی مشهور و خالق کمدی منظوم امان از عقل (Tope oT yMA) میشناسند، در حالی که شناخت از او در کشور ما کاملاً متفاوت است، زیرا او به عنوان سفیر کبیر روسیه در ایران دوره قاجاریه ملقب به «وزیر مختار روسیه» مشهور بوده و شناخت ادبی او کمتر است. در واقع میتوان الکساندر سرگییویچ گریبایدوف را در زمره نویسندگان و شاعران قرار داد تا یک سیاستمدار. چرا که در روسیه آن دوران، شاعران و نویسندگان بیشماری که از اوضاع سیاسی ـ اجتماعی روسیه آن دوره ناخشنود و نسبت به آن معترض بودند، به تبعید از محل اقامت و یا تبعید از کشور خود محکوم میشدند. کمااینکه در مورد گریبایدوف نیز سرنوشت چنین است و او که با قیام شورشیان دکابریست همراه و همصدا بود به ایران تبعید شد و پس از آن اثر جاودانه خود، کمدی منظوم امان از عقل را خلق کرد. گریبایدوف که به عنوان یکی از نمایشنامهنویسان پیشروی تئاتر کمدی آن دوران اروپا و روسیه اشتهار داشت، در ایران عنصری سیاسی محسوب میشد. کشتهشدن وی در ایران زمینهای شد تا ایرانیان شناخت بیشتری نسبت به تئاتر اروپایی پیدا کنند، زیرا در سفر هیأت ایرانی به روسیه که در ارتباط با مرگ او بود، نخستین زمینههای همکنشی ایرانیان با تئاتر روسیه و اروپا فراهم شد که در سال 1829 میلادی در پترزبورگ رخ داد.