جمالزاده، پيشرو داستاننويسي در ايران، با پيوند دو روش شرقي و غربي در مجموعه يکي بود و يکي نبود سبکي نوين را بنا نهاد که به داستان کوتاه مشهور شد. «ويلان الدوله» با ساختاري متفاوت با پنج داستان ديگر اين مجموعه، موضوع بيکاري را مطرح ميکند که به لحاظ موضوعي به داستان «ويلان» اثر گي دو موپاسان، نويسنده فرانسوي، شباهت دارد. در اين دو داستان، بيکاري با دو منشا جداگانه مورد بحث قرار گرفته است: بيکاري ارادي با تکيه بر نگرش صوفيانه و بيکاري غيرارادي. مقاله حاضر با طرح اين پرسش که آيا جمالزاده در نگارش اين داستان تحت تاثير گي دو موپاسان بوده است يا خير، به بررسي تطبيقي دو اثر ازلحاظ موضوع و شيو ه بيان ميپردازد. براي رسيدن به اين هدف، ضمن ارائه دو تابلوي نمودار و انتخاب نمونههايي از متن دو داستان، با تاکيد بر ويژگيهاي شخصيتي، توقعات، کنشها و واکنشهاي شخصيت اصلي دو داستان در کشمکش با درون و برون و نيز ارائه تصويري از نوع رفتار افراد جامعه و فضايي که دو داستان در آن شکل گرفته، به بررسي ديدگاه دو نويسنده درباره موضوع بيکاري ميپردازيم.
کتاب هزار و یک حکایت یکی از تالیفات مرحوم خلیل خان ثقفی است. ایشان در پاریس به مطالعه کتب مختلفی از آثار نویسندگان عربی، مراکشی، الجزایری، فرانسوی، ژاپنی، چینی، انگلیسی، آلمانی که حکایات را نوشته بودند نمود و مصمم گردید که با اطلاعات شخصی حکایات مختلفی را بهم درآمیزد و اندک اندک آنرا تا پانصد حکایت درآورد ولی با فرصتی که در مدت یک سال بدست آورد و شور و ذوقی که پیوسته در تدوین کتاب از خود ابراز می نمود کم کم حکایات گردآورده او از یک هزار تجاوز نمود و نام آنرا هزار و یک حکایت نهاد و پس از بازگشت به میهن حک و اصلاح مختصری نمود و نام آنرا هزار و یک حکایت نهاد و منتشر نمود...
در این داستان پلیسی جنایی، احمد به همدستی سه نفر از دوستانش دست به آدمربایی مسلح میزند .آنان، سرمایهداری به نام پرویز پازوکی را میربایند .در این ماجرا احمد، راننده پازوکی را به قتل میرساند و در پی آن وقایعی رخ میدهد که داستان براساس آن شکل گرفته است.