از گذشتههای دور، دو نظریه متضاد درباره ترجمه شعر وجود داشته است. گروهی مانند دانته و درایدن و ولتر، بر این عقیده بودند که شعر هرگز ترجمهپذیر نیست؛ و در مقابل، گروه دیگری، از جمله هوراس و پوپ و بن جانسن، شعر را ترجمهپذیر میدانستند و در ترجمه آن میکوشیدند. اهمیت مقاله حاضر در این است که به طور ویژه به ترجمه شعر کلاسیک فارسی میپردازد و به قلم یکی از اساتید و مترجمان برجسته ادبیات کلاسیک فارسی است. دیک دیویس به طور کلی شعر را ترجمهناپذیر نمیداند، بلکه معتقد است که شعر برخی شعرا ترجمهپذیر نیست و این شاعران همانها هستند که هویت یک ملت را در آثار خود تلخیص میکنند. مقاله «در ترجمهناپذیری شعر حافظ» در سال 2004 در نشریه نیوانگلند ریویو منتشر شده و ترجمه فارسی آن اکنون با اجازه نویسنده در ویژهنامه ادبیات تطبیقی منتشر میشود.
در این کتاب کوشیده شده تا درباره نکاتی درباره حافظ و شعر او بررسی صورت گیرد؛ از قبیل: بیان روند زندگانی حافظ برگرفته از متون و منابع معتبر علمی و تاریخی با استفاده از اشعار شاعران نوپرداز معاصر؛ نگاهی به ابعاد و زوایای شخصیت حافظ؛ چرایی تفأل به حافظ و چگونگی تفألزدن؛ تدوین فصلی با نام فرهنگ واژگان اشعار حافظ با بیش از دوهزار واژه؛ فراهم کردن فرهنگ اشارات و تعبیرات عرفانی اشعار حافظ با بالغ بر پانصد واژه.
در تدوین این فرهنگ به این نکات توجه شده است: 1. معنی واژهها در طول زمان دگرگون میشود؛ در دیوان حافظ لغات زیادی را میتوان یافت که معنی امروزی آنها با دوره حافظ متفاوت است؛ 2. درباره بعضی از واژهها هرچند نمیتوان گفت معنی امروز با معنی ششصد سال پیش تفاوتی کرده، ولی در پرتو دانش بشر تلقی ما نسبت به آن واژه تغییر کرده است؛ 3. در دیوان حافظ واژههای متعددی وجود دارد که در معانی گوناگون آمده است مثل روان؛ 4. حافظ استاد ایهام است یعنی در یک مصرع از یک واژه معانی مختلفی را در ذهن میآورد؛ 5. در دیوان حافظ واژههایی چند وجود دارد که به دو نوع میتوان آنها را خواند که در هر دو مورد معنیدار است که در این فرهنگ زیر عنوان «دوگانهخوانیها در دیوان حافظ» به آنها اشاره شده است و .... .