دو اثر بزرگ ریکور یعنی استعاره زنده و زمان و گزارش را در اثر دوقلو و همسان به شمار میآورند. این همسانی را باید در کارکرد یکسانی دانست که ریکور برای استعاره و پیرنگ قائل است و میتوان این کارکرد مشترک را مبتنی بر ترکیب عناصرنامتجانس دانست. همین ترکیب عناصر نامتجانس است که در استعاره و پیرنگ نوعی بداعت معنایی ایجاد میکند. مقاله حاضر ضمن پرداختن به نگاه ریکور به استعاره و مسئله ارجاع استعاری از یکسو و مطرح کردن محاکات سهگانه و مسئله پیرنگسازی از سوی دیگر بر آن است تا نشان دهد چگونه ریکور بین استعاره و پیرنگسازی داستان ارتباط برقرار میکند و برای انها کارکردی مشابه در نظر میگیرد.
مولف در پیشگفتار کتاب "استعاره و ترجمه" میگوید: "اینجانب حین تالیف و تحقیق و ترجمه مطالبی گرد آوردم که بتواند تا حدی راهگشای این رشته باشد.کتاب با "روششناسی پیشنهادی ارزیابی ترجمه ادبی" شروع میشود که بحثی کلی در ارزیابی ادبی است. در ایران معمولا انتقاد از ترجمه، خالی از حب و بغض نیست، بیشتر نظریست و سلیقهای و عاری از معیارهای ملموس. اگر هم به ندرت چنین باشد، حداکثر از سه سطح واژگان، دستور، و سبک فراتر نمیرود. در این گفتار برآنیم تا با استفاده از روششناسی پیشنهادی کارمن والروگارسس و دیگران بالاخص پیترنیومارک نوعی روششناسی برای ارزیابی ترجمه ادبی پیشنهاد نماییم تا اظهارنظرها در مورد ترجمه منطقی، مستدل، ملموس و قابل اعتماد باشد نه سراسر دشنام یا تعریف و تمجید یا راه میانه و محافظهکارانه یکی به میخ و یکی به نعل زدن......
این کتاب که از هفت مقاله تشکیل شده، تلاشی است برای معرفی دیدگاههای گوناگون درباره تعبیری به نام «استعاره». این دیدگاههای عمدتاً نو، استعاره را از صرفاً سطح ادبی، شعری و هنری خارج میکنند و فراگیری آن را در کل نظام زبان و تفکر نشان میدهند؛ از اینرو بهنوعی این مقالات نگاهی غیرمتعارف به مفهومی دارند که به طور سنتی آن را بخشی از ادبیات و بلاغت انگاشتهاند.
تحلیل گفتمان انتقادی مفاهیمی همچون قدرت و ایدئولوژی را در تحلیل وارد میکند و با بهکارگیری ساختارهای گفتمانمدار، بین ایدئولوژی و نحوه بیان آن ارتباط برقرار میکند. مسئله اصلی این تحقیق یافتن شیوههای متفاوت بازنمایی کارگزاران اجتماعی مختلف در روایت «میان دیروز و فردا» اثر ابراهیم گلستان (1384) است. هدف این پژوهش کشف رابطه بین دیدگاههای فکری ـ اجتماعی (ایدئولوژیک) با ساختارهای گفتمانمدار در روایت مذکور است؛ بنابراین سعی کردهایم با تحلیل کیفی گفتمان و بهکارگیری مؤلفههای جامعهشناختی ـ معنایی ارائه شده توسط ون لیوون (1996) و انطباق آنها با برش داستانی موردنظر، بین پیام نهفته در متن که بر پایه ایدئولوژی خاصی سامان یافته است و نحوه بیان آن ارتباط برقرار کنیم و توجیه لازم برای شکلگیری پیام نهفته در متن را ارائه دهیم. حاصل پژوهش نشان میدهد مؤلف بهمنظور تأثیرگذاری بیشتر بر مخاطب و شرایط سیاسی ـ اجتماعی پیرامون متن و دیدگاههای فکری ـ اجتماعی وی کارگزاران اجتماعی مختلف را به شیوههای متفاوتی بازنمایی کرده است.